گریه ابوبکر سو سخنرانىاش
ابن خسرو از انس سروایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صدرگذشت، و ابوبکر سدر حالی صبح کرد که مردم را دید [چیزی را] پنهان میدارند، آن گاه غلام خود را دستور داد تا بشنود و به او خبر بدهد. وی گفت: من از ایشان شنیدم که میگویند: محمد صمرده است، آن گاه ابوبکر دوید و میگفت: وای کمرم شکست، و به مسجد نرسیده بود، که گمان نمودند وی نمیتواند برسد [۱۵۸].
و عبدالرزاق و ابن سعد و ابن ابی شیبه و احمد و بخاری و ابن حبان و غیر ایشان از ابن عباس بروایت نمودهاند که: ابوبکر سهنگام وفات پیامبر خدا صدر حالی بیرون آمد، که عمر سبرای مردم صحبت مینمود، وی گفت: بنشین ای عمر، بعد شهادت را به زبان آورد و گفت: اما بعد: هر کسی از شما که محمد را عبادت مینمود، محمد درگذشته است، و هر کسی از شما خدا را عبادت مینمود، خداوند تعالی زنده است و نمیمیرد، چون خداوند تعالی گفته است:
﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ﴾[آل عمران: ۱۴۴].
ترجمه: «و محمد فقط پیامبر خداست، قبل از وی پیامبران گذشتهاند، آیا اگر بمیرد یا کشته شود، شما به دوره جاهلیت بر میگردید؟».
میگوید: به خدا سوگند، انگار مردم نمیدانستند که خداوند این آیه را نازل نموده بود، تا اینکه ابوبکر سآن را تلاوت نمود و همه مردم آن را از وی فرا گرفتند، و هر کسی از مردم را که میشنیدی این را تلاوت مینمود، و عمربن خطاب سگفت: به خدا سوگند، وقتی از ابوبکر شنیدم که آن را تلاوت نمود، از حرکت بازماندم، حتی پاهایم توان حملم را نداشتند، و بر زمین افتادم، و هنگامی که شنیدم وی این را تلاوت نمود، دانستم که پیامبر خدا صدرگذشته است [۱۵۹]- [۱۶۰].
[۱۵۸] این چنین در الکنز (۴۸/۴) آمده است. [۱۵۹] این چنین در الکنز (۴۸/۴) آمده است. [۱۶۰] بخاری (۴۴۵۴).