حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

قصه سواد بن عمرو در بوسیدن شکم پیامبر ص

قصه سواد بن عمرو در بوسیدن شکم پیامبر ص

ابن سعد [۱۱۲]از حسن روایت نموده که: پیامبر خدا صسوادبن عمرو را به این صورت دید - اسماعیل گفته است: پیچیده در چادر - و گفت: خط خط [۱۱۳]ورس ورس، بعد از آن با چوبی، یا مسواکی به شکم وی زد، و آن به شکم وی اصابت نمود و در شکمش اثر گذاشت... و مانند آن را متذکر شده است [۱۱۴].

و عبدالرزاق همچنان [۱۱۵]، از حسن روایت نموده، که گفت: مردی از انصار که به او سواده بن عمرو [۱۱۶]گفته می‏شد خود را با مرکبی از زعفران زینت می‏داد، و خود را آن چنان می‏ساخت که گویی شاخه درخت است، و هنگامی که پیامبر صوی را می‏دید، سر خود را برای او حرکت می‏داد، روزی در حالی آمد که تزیین نموده بود، پیامبر صتکه چوبی را که در دست داشت به‌سوی او انداخت و مجروحش ساخت، و او به پیامبر صگفت: ای رسول خدا قصاص بده، پیامبر صتکه چوب را به او داد - بر تن پیامبر صدو پیراهن بود - و به بلند نمودن آن‏ها شروع نمود، مردم وی را تهدید و زجر نمودند و او از پیامبر صدست بازداشت تا اینکه رسول خدا ص[در بالا نمودن پیراهنش] به همان جایی رسید، که وی را مجروح ساخته بود، آن گاه شاخه را انداخت، و خود را بر وی آویزان نمود و می‏بوسیدش، و گفت: ای نبی خدا، آن را برایت می‏گذارم، تا در روز قیامت مرا در بدل آن شفاعت کنی [۱۱۷]- [۱۱۸].

[۱۱۲] ابن سعد (۷۲/۳). [۱۱۳] این چنین در اصل آمده «خط خط» و شاید این تصحیف باشد از «حط حط»، که «دور کن دور کن» را افاده می‏کند، یعنی «ورس را ازخود دور کن ورس را از خود دور کن». م. [۱۱۴] ضعیف. مرسل است. ابن سعد (۳/ ۷۲) در طبقات از حسن بصورت مرسل. [۱۱۵] الکنز (۳۰۲/۷). [۱۱۶] این همان سوادبن عمرو است، که حدیث وی گذشت و وی را سواده و سواد گفته می‏شود، چنانکه حافظ در الإصابه گفته است. [۱۱۷] این را بغوی، چنانکه در الإصابه (۹۶/۲) آمده، روایت نموده است. [۱۱۸] ضعیف. مرسل است. عبدالرزاق در مصنف خود (۱۸۰۳۹). از حسن.