قصه سواد بن عمرو در بوسیدن شکم پیامبر ص
ابن سعد [۱۱۲]از حسن روایت نموده که: پیامبر خدا صسوادبن عمرو را به این صورت دید - اسماعیل گفته است: پیچیده در چادر - و گفت: خط خط [۱۱۳]ورس ورس، بعد از آن با چوبی، یا مسواکی به شکم وی زد، و آن به شکم وی اصابت نمود و در شکمش اثر گذاشت... و مانند آن را متذکر شده است [۱۱۴].
و عبدالرزاق همچنان [۱۱۵]، از حسن روایت نموده، که گفت: مردی از انصار که به او سواده بن عمرو [۱۱۶]گفته میشد خود را با مرکبی از زعفران زینت میداد، و خود را آن چنان میساخت که گویی شاخه درخت است، و هنگامی که پیامبر صوی را میدید، سر خود را برای او حرکت میداد، روزی در حالی آمد که تزیین نموده بود، پیامبر صتکه چوبی را که در دست داشت بهسوی او انداخت و مجروحش ساخت، و او به پیامبر صگفت: ای رسول خدا قصاص بده، پیامبر صتکه چوب را به او داد - بر تن پیامبر صدو پیراهن بود - و به بلند نمودن آنها شروع نمود، مردم وی را تهدید و زجر نمودند و او از پیامبر صدست بازداشت تا اینکه رسول خدا ص[در بالا نمودن پیراهنش] به همان جایی رسید، که وی را مجروح ساخته بود، آن گاه شاخه را انداخت، و خود را بر وی آویزان نمود و میبوسیدش، و گفت: ای نبی خدا، آن را برایت میگذارم، تا در روز قیامت مرا در بدل آن شفاعت کنی [۱۱۷]- [۱۱۸].
[۱۱۲] ابن سعد (۷۲/۳). [۱۱۳] این چنین در اصل آمده «خط خط» و شاید این تصحیف باشد از «حط حط»، که «دور کن دور کن» را افاده میکند، یعنی «ورس را ازخود دور کن ورس را از خود دور کن». م. [۱۱۴] ضعیف. مرسل است. ابن سعد (۳/ ۷۲) در طبقات از حسن بصورت مرسل. [۱۱۵] الکنز (۳۰۲/۷). [۱۱۶] این همان سوادبن عمرو است، که حدیث وی گذشت و وی را سواده و سواد گفته میشود، چنانکه حافظ در الإصابه گفته است. [۱۱۷] این را بغوی، چنانکه در الإصابه (۹۶/۲) آمده، روایت نموده است. [۱۱۸] ضعیف. مرسل است. عبدالرزاق در مصنف خود (۱۸۰۳۹). از حسن.