امتناع سعدبن ابى وقاص ساز جنگ
احمد از عمربن سعد از پدرش روایت نموده که: پسرش عامر نزد وی آمد و گفت: ای پدرم، مردم (بر دنیا) میجنگند، و تو اینجا هستی؟! گفت: ای پسرم، آیا مرا امر میکنی که در فتنه سرآمد باشم؟! نخیر، به خدا سوگند، تا وقتی بر نمیخیزم که شمشیری برایم داده شده که اگر مؤمنی را به آن زدم از وی برگردد و اگر کافری را بدان زدم آن را بکشد. از رسول خدا صشنیدم که میگفت: «خداوند توانگر پنهان و پرهیزگار را دوست میدارد [۴۳۴]- [۴۳۵].
و در نزد طبرانی از ابن سیرین روایت است که گفت: هنگامی که برای سعد بن ابی وقاص سگفته شد: آیا نمیجنگی، تو از اهل شوری هستی، و تو از دیگران به این امر مستحقتری؟ گفت: تا اینکه برایم شمشیری نیاورند که دو چشم، و زبان و دو لب داشته باشد و کافر را از مؤمن بشناسد نمیجنگم. من جهاد نمودهام و جهاد را میشناسم [۴۳۶]- [۴۳۷].
[۴۳۴] این چنین در البدایه (۲۸۳/۷) آمده. و ابونعیم این را در الحلیه (۹۴/۱) از عمربن سعد از پدرش روایت نموده، که وی به من گفت: ای پسرکم، آیا مرا امر میکنی که در فتنه... و مانند آن را متذکر شده. [۴۳۵] احمد (۱/ ۱۷۰) مسلم (۲۶۹۵) به مانند آن. [۴۳۶] هیثمی (۲۹۹/۷) میگوید: این را طبرانی روایت نموده، و رجال آن رجال صحیحاند. و ابونعیم در الحلیه (۹۴/۱) از ابن سیرین مثل این را روایت کرده، و ابن سعد (۱۰۱/۳) از ابن سیرین به معنای این را روایت نموده است. [۴۳۷] مرسل است.