صبر ام سلمه بر مرگ شوهرش
احمد از ام سلمه لروایت نموده، که گفت: ابوسلمه سروزی از نزد پیامبر صنزدم آمد و گفت: [از] پیامبر خدا صقولی شنیدم که به آن خوشحال گردیدم، گفت: «هر مسلمانی را که مصیبتی برسد، و او در وقت مصیبت خود استرجاع بخواند [۱۳۸۹]، و بعد بگوید: «اللَّهُمَّ أْجُرْنِي فِي مُصِيبَتِي وَأَخْلِفْ لِي خَيْرًا مِنْهَا» «بار خدایا، مرا در مصیبتم پاداش بده، و از آن بهتری را برایم عوض عنایت فرما همانطور میشود». ام سلمه میگوید: این رااز وی حفظ نمودم، و هنگامی که ابوسلمه وفات نمود، استرجاع خوانده گفتم: بار خدایا، در مصیبتم به من پاداش بده، و از آن بهتری را برایم عوض عنایت فرما. بعد از آن به نفس خود برگشتم و گفتم: از ابوسلمه کجا برایم بهتر پیدا خواهد شد؟! هنگامی که عدهام سپری شد، پیامبر صبرای داخل شدن نزدم اجازه خواست، و من در آن وقت پوستی را دباغی مینمودم، آن گاه دستهای خود را از مواد دباغی شستم، و به او اجازه دادم، و بالشت پوستی را که از پوست درخت خرما بود پر شده بود گذاشتم و او بر آن نشست، و مرا برای خود خواستگاری نمود، هنگامی که از گفته خود فارغ شد به او گفتم: ای پیامبر خدا، اینطورنیست که به تو رغبت نداشته باشم، ولی من زنی هستم که رشک شدیدی دارم، و میترسم از من چیزی ببینی، که خداوند مرا به سبب آن تعذیب نماید، و من زنی هستم سالخورده و دارای عیال، فرمود: «آنچه از رشک یاد نمودی، آن را خداوند از تو خواهد برد، و آنچه از سن یاد نمودی، مرا نیز مثل آنچه تو را رسیده، رسیده است، و آنچه درباره عیال متذکر شدی، عیال تو عیال من است»، میگوید: پس خود را به پیامبر خدا صسپردم، ام سلمه میافزاید: و خداوند از ابوسلمه بهتری را که پیامبر خدا صاست به من عطا فرمود [۱۳۹۰]. این رانسائی، ابن ماجه و ترمذی روایت نمودهاند، و ترمذی میگوید: حسن و غریب است. این چنین در البدایه (۹۱/۴) آمده، و ابن سعد هم (۶۴ ۶۳/۸) این را روایت کرده است.
[۱۳۸۹] بگوید: «إنالله وإنا إلیه راجعون». م. [۱۳۹۰] صحیح. ترمذی (۳۵۱۱) احمد (۴/ ۲۸) ابن ماجه (۱۴۴۷) آلبانی آن را صحیح دانسته است.