اقوال اصحاب در دست کشیدن بر حجر الاسود و رکنهاى دوگانه غربى
بخاری از اسلم روایت نموده، که عمربن خطاب سبه رکن [۲۸۴]گفت: به خدا سوگند، من میدانم تو سنگی هستی که نه ضرر میرسانی و نه نفع، اگر من پیامبر خدا صرا نمیدیدم که بر تو دست میکشد من هم بر تو دست نمیکشیدم. آن گاه بر آن دست کشید و گفت: ما را به تیز دور نمودن [در اطراف کعبه] چه، آن را به خاطری انجام دادیم، تا قوت خود را به مشرکین نشان دهیم [۲۸۵]، و خداوند حالا ایشان را به هلاکت رسانیده است، بعد از آن گفت: چیزی است که پیامبر خدا صآن را انجام داده است، و دوست نداریم که ترکش کنیم [۲۸۶]- [۲۸۷].
و ابن ابی شیبه و دار قطنی در العلل از عیسی بن طلحه از مردی روایت نمودهاند که: وی پیامبر صرا در حالی دید که نزد حجر الاسود ایستاده است و میگوید: «من میدانم تو سنگی هستی که نه ضرر میرسانی و نه نفع»، و بعد بوسیدش. سپس ابوبکر سحج نمود، و نزد حجرالاسود ایستاد و گفت: من میدانم، تو سنگی هستی که نه ضرر میرسانی و نه نفع، و اگر رسول خدا صرا نمیدیدم که تو را میبوسید نمیبوسیدمت [۲۸۸].
و احمد [۲۸۹]از یعلی بن امیه سروایت نموده، که گفت: با عثمان سطواف نمودم، و بر رکن دست کشیدیم، یعلی میگوید: من به طرف نزدیک خانه بودم، هنگامی که به رکن غربی [۲۹۰]که نزدیک حجر الاسود قرار دارد رسیدیم دست وی را دراز کردم تا [بر آن] دست بکشد و استلام کند. گفت: چه میخواهی؟ گفتم: آیا دست نمیکشی؟ پاسخ داد: آیا با پیامبر خدا صطواف ننمودی؟ گفتم: بلی: [طواف نمودم]، گفت: آیا وی را دیدی که به این دو رکن غربی دست بکشد؟ گفتم: نه، افزود: آیا برایت در او الگویی نیک نیست؟ گفتم: آری، گفت: پس این را بگذار [۲۹۱].
[۲۸۴] یعنی حجرالاسود. [۲۸۵] عمر سبه این گفته خود به آن قول پیامبر صاشاره میکند که در عمره القضاء هنگامی که در مقابل دیدگان مشرکین طواف مینمودند، گفت: «خداوند مردی را رحم کند، که امروز قوتی از نفس خود برایشان نشان دهد». [۲۸۶] این چنین در البدایه (۱۵۳/۵) آمده است. [۲۸۷] بخاری (۱۶۰۵). [۲۸۸] این چنین در کنزالعمال (۳۴/۳) آمده است. [۲۸۹] احمد (۷۰/۱). [۲۹۰] ممکن هدف وی رکن عراقی باشد. [۲۹۱] ضعیف. احمد (۱/ ۷۰) در سند آن یک مجهول است. شیخ احمد شاکر آن را ضعیف دانسته است.