صبر پیامبر صبر مرگ عمویش حمزه
بزار و طبرانی از ابوهریره سروایت نمودهاند که: پیامبر خدا صوقتی که حمزه بن عبدالمطلب به شهادت رسید بر سر وی ایستاد و منظری را دید که هیچ منظری را دردناکتر از آن ندیده بود، و دید که تکه تکه شده است، و گفت: «رحمت خدا بر تو باد، تا جایی که من میدانم تو وصل کننده رحم و انجام دهنده کارهای خیر بودی، به خدا سوگند، اگر اندوه و غمگینی کسی که بعد از توست بر تو نمیبود، دوست داشتم که تو را بگذارم، تا خداوند از شکمهای درندگان - یا کلمهای مانند آن - حشرت کند. به خدا سوگند، در مقابل این عمل هفتاد تن را چون مرده تو تکه تکه خواهم نمود». آن گاه جبرئیل علیهالسلام با این سوره بر محمد صنازل شد و خواند:
﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِ﴾[النحل: ۱۲۶] تا به آخر آیت.
ترجمه: «اگر خواستید مجازات کنید، تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید».
آن گاه پیامبر خدا صبرای قسم خویش کفاره داده و از اجرای این عمل اجتناب ورزید [۱۳۵۲]. در این صالح بن بشیری مری آمده و وی، چنانکه هیثمی (۱۹/۶) میگوید، ضعیف میباشد، و حاکم (۱۹۷/۳) این را به این اسناد به مانند آن روایت نموده است.
و نزد طبرانی از ابن عباس بروایت است که گفت: هنگامی که پیامبر خدا صمقابل حمزه سایستاد، و بهسوی آنچه بر وی انجام داده شده بود نگاه نمود: گفت: «اگر زنان ما غمگین نمیشدند وی را دفن نمینمودم، و وی را میگذاشتم تا در شکمهای درندگان و چینه دانهای پرندگان باشد، و خداوند او را از آن جا برانگیزد». میگوید: و آن چه را در وی دید، اندوهگینش ساخت و گفت: «اگر بر آنها پیروز شدم، سی مرد آنها را تکه تکه خواهم نمود»، آنگاه خداوند ﻷدر این باره نازل فرمود:
﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ وَلَئِن صَبَرۡتُمۡ لَهُوَ خَيۡرٞ لِّلصَّٰبِرِينَ ١٢٦﴾[النحل: ۱۲۶]. تابه این قول خداوند ﴿يَمۡكُرُونَ﴾.
ترجمه: «و اگر خواستید مجازات کنید، تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید، و اگر شکیبایی پیشه کنید، این کار برای شکیبایان بهتر است... و حیله و مکر میکنند».
بعد از آن دستور داد و او به طرف قبله نهاده شد، بعد نه مرتبه بر وی تکبیر گفت، و سپس شهدا را کنار وی جمع نمود، و هرگاه شهیدی آورده میشد، در پهلوی وی گذاشته میشد، و پیامبر صبر وی و شهدا هفتاد قرآن نازل شد، پیامبر خدا صعفو نمود و مثله کردن را ترک کرده [۱۳۵۳]. در این احمدبن ایوب بن راشد آمده، و ضعیف میباشد. این را هیثمی (۱۲۰/۶) گفته است.
[۱۳۵۲] ضعیف. بزار (۱۷۹۵) در سند آن صالح بن بشیر المری است که ضعیف است. حاکم (۳/ ۱۹۷) به مانند آن. [۱۳۵۳] ضعیف. طبرانی (۱۲/ ۶۲، ۶۳) نگا: مجمع (۶/ ۱۲۰).