حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

صبر ابوعبیده و دیگر مسلمانان بر طاعون

صبر ابوعبیده و دیگر مسلمانان بر طاعون

ابن اسحاق از شهربن حوشب و او از را به - مردی از قومش - روایت نموده، که گفت: هنگامی که مرض شایع شد، ابوعبیده سدر میان مردم برای ایراد خطبه برخاست و گفت: ای مردم، این مرض برای‏تان رحمت است، و توسط دعای نبی‏تان برای شما رسیده و وفات صالحین قبل از شما بوده است، و ابوعبیده از خداوند می‏خواهد، که برای ابوعبیده سهمش را بدهد، بعد از آن وی به طاعون مبتلا شد و درگذشت و معاذ بن جبل سرا پس از خود بر مردم بر جانشین تعیین نمود، او نیز بعد از وی برای ایراد خطبه برخاست و گفت: ای مردم، این مرض برای‏تان رحمت است، و به سبب دعای نبی‏تان به شما رسیده و مرگ صالحین قبل ازشما بوده است، و معاذ ازخداوند متعال می‏خواهد که به آل معاذ سهم‌شان را بدهد، آن‏گاه فرزندش عبدالرحمن به طاعون مبتلا شد و درگذشت، بعد از آن برخاست و برای نفس خود دعا نمود، و در کف دستش طاعون برآمد، من وی را دیدم که به طرف آن نگاه می‏نمود، و بعد ازآن پشت دست خود را می‏گردانید و می‏گفت: دوست ندارم به عوض آنچه در توست چیزی از دنیا برایم باشد، هنگامی که وی درگذشت عمروبن عاص سرا جانشین خود بر مردم تعیین نمود، وی برای ایراد خطبه در میان‌شان ایستاد و گفت: ای مردم، این مرض وقتی که واقع شود، چون آتش مشتعل می‏گردد، بنابراین از آن به کوه‏ها پناه ببرید، آن‏گاه او واثله هذلی سگفت: دروغ گفتی، من به خدا سوگند، همصحبت پیامبر خدا صبودم، و تو از این خرم شریرتری!! گفت: به خدا سوگند، آنچه را میگویی، برایت رد نمی‏کنم، و به خدا سوگند، اینجا هم توقف نمی‏کنیم [۱۳۳۵]، می‏گوید: بعد از آن بیرون شد، و مرد نیز بیرون شدند و متفرق گردیدند، و خداوند آن مرض را از ایشان دفع نمود، می‏افزاید: این خبر به عمربن خطاب سرسید، و از رأی نظر و عمروبن العاس خبر شد، و به خداوند سوگند، آن را بد ندید [۱۳۳۶].

[۱۳۳۵] یعنی در جاهای مان باقی نمی‏مانیم. [۱۳۳۶] این چنین در البدایه (۷۸/۷) آمده است.