غیرت و رشک عایشه ل
مسلم از عایشه لروایت نموده که: پیامبر خدا صشبی از نزد وی بیرون رفت، میگوید: من بر وی رشک نمودم، بعد آمد و آنچه را من انجام میدادم دید، گفت: «ای عایشه تو را چه شده است، آیا به غیرت و رشک آمدهای؟» گفتم: چرا مثل من بر مثل تو غیرت و رشک ننماید؟! پیامبر خدا صفرمود: «شیطان تو نزدت آمده است»، عایشه پرسید: ای رسول خدا، آیا با من شیطان است؟ رسول خدا صپاسخ داد: «بلی»، گفتم: و با تو ای پیامبر خدا؟ گفت: «بلی، ولی خداوند مرا مدد و همکاری نمود، و او اسلام آورد» [۱۶۰۰]. این چنین در مشکاه (ص۲۸۰) آمده است. و ابن سعد [۱۶۰۱]از عایشه لروایت نموده، که گفت: هنگامی که پیامبر خدا صبا ام سلمه لازدواج نمود، به سبب آنچه از زیبایی وی برای مان متذکر شدند، به شدت اندوهگین شدم، میگوید: بعد به طرق مخفی به دینش کوشش نمودم و دیدم، میافزاید: و این را برای حفصه یادآوری کردم - و آن دو با هم یک دست بودند -، حفصه گفت: نخیر، به خدا سوگند، این غیرت و رشک است، ام سلمه آن چنان که میگویند نیست، بعد حفصه نیز حیلهای برای دیدن او جست، و او را دید، و گفت: او را دیدم، به خدا سوگند، او آن چنان که تو میگویی نیست، ونه هم نزدیک به آن، ولی به آن هم زیباست، عایشه لمیگوید: بعد او را دیدم، به عمرم سوگند، وی چنان بود که حفصه گفته بود، ولی من در حال غیرت و رشک بودم.
[۱۶۰۰] مسلم در صفة القیامة (۲۸۱۵). [۱۶۰۱] ۹۴/۸.