پیامبر صو تعلیم دادن آداب طعام خوردن براى اصحابش و گفتن بسماللَّه در اول آن
ابن نجار از عمروبن ابی سلمه بروایت نموده، که گفت: روزی با رسول خدا صطعام خوردم، و از اطراف کاسه گوشت برمیداشتم، رسول خدا صفرمود: «از نزد خودت بخور» [۱۸۹۰]. این چنین در الکنز (۴۶/۸) آمده است. احمد، ابوداود، نسائی ابن قانع، طبرانی، حاکم و غیر ایشان از امیه بن مخشی سروایت نمودهاند که: پیامبر صمردی را دید که میخورد و بسماللَّه نگفته بود، و وقتی یک لقمه از طعامش ماند، وی آن را به دهن خود بلند نمود و گفت: بسماللَّه در اول و آخرش، پیامبر صخندید وگفت: «به خدا سوگند، شیطان پیهم همراهت میخورد، تا این که بسماللَّه گفتی، آن گاه همه چیزی را که در شکمش بود استفراغ نمود»، و در لفظی آمده: «وقتی که نام خدا را یاد نمودی، آنچه در شکمش بود استفراغ نمود» [۱۸۹۱]. این چنین در الکنز (۴۵/۸) آمده است.
نسائی از حذیفه سروایت نموده، که گفت: در حالی که ما نزد رسول خدا صقرار داشتیم، ناگهان کاسهای آورده شد و گذاشته شد، رسول خدا صدست خود را از آن گرفت، و ما نیز دستهای مان را گرفتیم - و ما تا اینکه او نمیخورد نمیخوردیم - ، آن گاه اعرابیی آمد انگار که به پیش رانده میشود، و بهسوی کاسه دست برد که از آن بخورد، ولی پیامبر صاز دستش گرفت، بعد کنیزی آمد، انگار که به پیش رانده میشود، و رفت تا دست خود را در طعام بگذارد، ولی رسول خدا صاز دست وی گرفت، و بعد از آن گفت: «شیطان طعام قوم را وقتی که نام خدا را بر آن یاد نکنند حلال شمرده میخورد، هنگامی که ما را دید دست از آن گرفتهایم، (این کنیز را) نزدمان آورد، تا به واسطه وی [طعام را برای خود] حلال سازد، (ولی من از دست وی گرفتم، آن گاه این اعرابی را آورد [۱۸۹۲]تا به واسطه وی [طعام را برای خود] حلال سازد ولی من از دست وی نیز گرفتم) [۱۸۹۳]، سوگند به خدایی که معبودی جز وی نیست، دست وی با دستهای آنان در دستم است» [۱۸۹۴]. این چنین در الکنز (۴۶/۸) آمده است. و ابن نجار از عایشه لروایت نموده، که گفت: رسول خدا صبا شش تن طعام میخورد، ناگاه اعرابیی داخل شد، و آنچه را در پیش رویشان بود با دو لقمه خورد، رسول خدا صفرمود: «اگر نام خدا را یاد مینمود برایشان کفایت میکرد، بنابراین وقتی که هر یکی از شما خواست طعامی بخورد، باید نام خداوند تعالی را یاد کند، و اگر فراموش نمود و باز به یاد آورد باید بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ»، «به نام خدا در اول و آخرش»» [۱۸۹۵]. این چنین در الکنز (۴۷/۸) آمده است.
[۱۸۹۰] بخاری (۵۳۷۷) مسلم (۲۰۲۲). [۱۸۹۱] ضعیف. احمد (۴/ ۳۳۶) ابوداوود (۳۷۶۸) آلبانی آن را ضعیف دانسته است. [۱۸۹۲] باید دانست که در روایت قدری تقدیم و تأخیر وجود دارد، زیرا در بالا ذکر شد که اول اعرابی آمد، و بعد از وی کنیز آمد، اما حالا میگوید که اول کنیز آمد و بعداً اعرابی. م. [۱۸۹۳] این را از روایت مسلم و ابوداود برای توضیح بر روایت نسائی افزودیم. [۱۸۹۴] صحیح. احمد (۴/ ۳۳۶) ابوداوود (۳۷۶۸) و نسائی در «عمل الیوم واللیلة» آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۱۸۹۵] صحیح. ابوداوود (۳۷۶۷) ترمذی (۱۸۵۸) ابن ماجه (۳۲۶۴) آلبانی آن را صحیح دانسته است: الارواء (۱۹۶۵).