گریه صهیب و قول حفصه در وقت خنجر خوردن عمر
ابن سعد [۷۵۲]از ابن سیرین روایت نموده، که گفت: وقتی که عمربن خطاب سبا خنجر زده شد، نوشیدنی آورده شد، و آن از جراحت وی بیرون گردید، آن گاه صهیب سگفت: وای عمر! و ای برادرم! پس از تو کی برای ما است! عمر سبه او گفت: باز ایست ای برادرم! آیا نمیدانی کسی که بر وی به آواز گریه و فریاد شود عذاب کرده میشود. و ابوبرده از پدرش روایت نموده، که گفت: هنگامی که عمر سبا خنجر زده شد، صهیب آمد و با صدای بلند گریه نمود، آن گاه عمر گفت: آیا بر من [گریه میکنی]؟ گفت: آری، عمر گفت: آیا نمیدانی که پیامبر خدا صگفته است: «بر کسی که گریه شود، تعذیب میگردد» [۷۵۳]. و از مقدام بن معدیکرب سروایت است که گفت: هنگامی که عمر سمورد اصابت قرار گرفت، حفصه بنزد وی داخل شد و گفت: ای یار پیامبر خدا، ای پدر زن پیامبر خدا و ای امیرالمؤمنین، آنگاه عمر به ابن عمر بگفت: ای عبداللَّه مرا بنشان، بر آنچه میشنوم نمیتوانم صبر کنم، عبداللَّه او را به سینه خود تکیه داد، و او به حفصه گفت: من نظر به حقی که بر تو دارم، به تو دستور میدهم که مرا پس از این مجلست مدح و توصیف نکنی، اما در مورد چشم هایت من مالک آن نیستم، چون اگر میتی به آنچه در وی نیست توصیف گردد ملائک آن را مینویسند.
[۷۵۲] ابن سعد (۳۶۲/۳). [۷۵۳] ابونعیم در حلیة (۳/ ۳۶۵۲).