خوف ابوحذیفه از کلمهاى که در بدر گفته بود
ابن اسحاق از ابن عباس بروایت نموده که: پیامبر صدر آن روز - روز بدر - به اصحاب خود گفت: «من دانستم که مردانی از بنی هاشم و غیر ایشان به زور و بیمیلی بیرون شدهاند، و آنها رغبتی به قتال ما ندارند، پس هر یک از شما که با کسی از بنی هاشم روبرو شد او را نکشد، و هر یک از شما که با ابوالبختری بن هشام بن حارث بن اسد روبرو شد او را نکشد، و هر یک از شما که با عباس بن عبدالمطلب عموی رسول خدا روبرو شد او را نکشد چون وی به زور و بیمیلی بیرون شده است». ابوحذیفه بن عتبه بن ربیعه سگفت: «آیا ما پدران، پسران و برادران مان را بکشیم، و عباس را رها کنیم؟ به خدا سوگند، اگر با وی روبرو شوم شمشیرم را در گوشتش فرو میبرم، این خبر به پیامبر خدا صرسید، و او به عمر سگفت: «ای ابو حفص - عمر میگوید: به خدا سوگند، آن نخستین روزی بود که رسول خدا صمرا در آن روز با کنیه ابوحفص فراخواند - آیا روی عموی پیامبر خدا به شمشیر زده میشود؟» عمر گفت: ای رسول خدا، مرا بگذار تا گردنش را [۲۵۳]با شمشیر بزنم، به خدا سوگند، وی منافق شده است، ابوحذیفه میگوید: من از آن کلمه که در آن روز گفتم: در امان نیستم و همواره از آن میترسم، مگر اینکه شهادت آن را از من برطرف سازد، بعد وی در روز یمامه به شهادت رسید [۲۵۴]- [۲۵۵].
[۲۵۳] گردن ابوحذیفه را. [۲۵۴] این چنین در البدایه (۲۸۴/۳) آمده است. و ابن سعد (۵/۴) و حاکم (۲۲۳/۳) این را از ابن عباس به مانند آن روایت نمودهاند. حاکم میگوید: به شرط مسلم صحیح است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت ننمودهاند. [۲۵۵] ضعیف. ابن اسحاق چنانکه در سیرت ابن هشام (۲/ ۱۸۶) آمده است. در سند آن جهالت وجود دارد.