حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

دستور و ارشاد على سبه مردم در روز جمل

دستور و ارشاد على سبه مردم در روز جمل

بیهقی [۷۰۶]از یحیی بن سعید از عمویش روایت نموده، گه گفت: چون در روز جمل [دو لشکر] در مقابل هم قرار گرفتیم، علی سوقتی که صف‏های ما را درست نمود، در میان مردم فریاد کشید: هیچ مردی تیر نیندازد، به نیزه نزند، به شمشیر نزند و شما جنگ را با قوم آغاز نکنید، و با ایشان با نرم‏ترین کلام صحبت کنید، و گمان می‏کنم که وی گفت: زیرا این مقامی است، که کسی در آن کامیاب شود، در روز قیامت کامیاب شده است. و ما ایستادیم، تا اینکه روز بلند شد، و همه قوم فریاد کشیدند: ای قاتلین عثمان، آن گاه علی سمحمدبن حنفیه را - که در پیش روی ما قرار داشت و پرچم همراهش بود - صدا نمود و گفت: ای ابن حنفیه چه می‏گویند؟ محمدبن حنفیه به طرف ما آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین: [می گویند:] ای قاتلین عثمان، آن گاه علی سدست‏های خود را بلند نمود و گفت: بار خدایا، امروز قاتلین عثمان را بر روهایشان افکن!!.

از محمدبن عمربن علی بن ابی طالب سروایت است [۷۰۷]که گفت: علی ستا اینکه سه روز اهل جمل را دعوت ننمود با آنان نجنگید، و چون روز سوم فرارسید، حسن، حسین و عبداللَّه بن جعفر شنزد وی آمدند و گفتند: تعداد زیادی از ما را مجروح کرده‏اند. گفت: ای برادر زاده‏ام، من از کارهایی که آنان انجام می‏دهند بی‏اطلاع نیستم. و گفت: برایم آب بریزید، و برایش آب ریخته شد، و او با آن وضو گرفت و دو رکعت نماز گزارد، و هنگامی که فارغ شد دست‏های خود را بلند نمود و پروردگارش را دعا کرد، و به آنها گفت: اگر بر قوم غلبه یافتید، پشت گرداننده را دنبال نکنید، و مجروح را مکشید، و آلات جنگی آورده شده در جنگ را بگیرید، و ما سوای آن برای ورثه وی می‏باشد. بیهقی می‏گوید: این منقطع است، و صحیح آن است، که علی سهیچ چیز را نگرفت، و از مقتولی هم چیزی را برندارید [۷۰۸]. و همچنان نزد وی [۷۰۹]از علی بن حسین روایت است که گفت: نزد مروان بن حکم رفتم، وی گفت: از پدرت کریم‏تر در وقت غلبه ندیدم، در روز جمل همان لحظه‏ای که پشت گردانیدیم، منادی وی فریاد نمود: پشت گرداننده باید کشته نشود، و مجروح به قتل رسانیده شود.

[۷۰۶] ۱۸۰/۸. [۷۰۷] بیهقی (۱۸۱/۸). [۷۰۸] یعنی وسائل و تجهیزات کشته شدگان در جنگ را هم نگرفت. م. [۷۰۹] بیهقی (۱۸۱/۸).