حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

صبر ابوبکر صدیق سبر مرگ فرزندش عبداللَّه

صبر ابوبکر صدیق سبر مرگ فرزندش عبداللَّه

حاکم [۱۳۷۸]از قاسم بن محمد روایت نموده، که گفت: عبداللَّه بن ابی بکر بدر روز طائف هدف تیری قرار گرفت، و چهل شب پس از درگذشت پیامبر خدا صزخمش تازه گردید و درگذشت، بعد ابوبکر نزد عایشه برفت و گفت: ای دخترم، به خدا سوگند، گویی از گوش گوسفندی گرفته شده، و از منزل ما بیرون کرده شد. عایشه گفت: ستایش خدایی را است که که دل تو را نیرومند، و تصمیم و اراده‏ات را به‌سوی رشد استوار گردانیده است، بعد ابوبکر سبیرون آمد، و باز دوباره داخل گردید و گفت: ای دخترم: آیا از این می‏ترسید، که عبداللَّه را زنده دفن نموده باشید؟ پاسخ داد: «إنالله وإنا اليه راجعون»، ای پدرم، ابوبکر گفت: من نیز به خدای شنوا و دانا از شیطان رانده شده پناه می‏برم، ای دخترم برای هر کسی الهام و وسوسه‏ای می‏باشد: الهامی از ملک، وسوسه‏ای از شیطان، [راوی] می‏گوید: بعد وفد ثقیف نزد وی آمد، و آن تیر تا آن وقت نزدش بود، و آن را برای‌شان بیرون آورد و گفت آیا هیچ یکی از شما این تیر را می‏شناسد؟ سعد بن عبید برادر بنی عجلان گفت: این تیری است که من آن را تراشیده بودم، نخ داده بودم، بر آن زه پیچیده بودم و خودم آن را پرتاب نموده بودم، ابوبکر سگفت: این همان تیری است که عبداللَّه بن ابی بکر را به قتل رسانیده است، ستایش خدایی راست که او را به دست تو عزت بخشید، و تو را به دست وی ذلیل نگردانید، و دایره حفاظت او وسیع است [۱۳۷۹].

[۱۳۷۸] ۴۷۷/۳. [۱۳۷۹] و بیهقی (۹۸/۹) این را به مانند آن روایت نموده، و در روایت وی آمده: و تو را به دست او ذلیل نگردانید، و او را برای هردوی‌تان وسیع‏تر است.