خوش آمدگویى على به پسر طلحه و گفتارهایش درباره خودش با طلحه و زبیر
وی همچنان [۷۱۳]از ابوحبیبه مولای طلحه سروایت نموده، که گفت: من با عمران بن طلحه نزد علی سپس از فراغت وی از اصحاب جمل وارد شدم، میگوید: وی او را خوش آمد گفت: و به خود نزدیکش نموده گفت: من آرزومندم که خداوند مرا و پدرت را از کسانی بگرداند که خداوند ﻷدربارهشان گفته است:
﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ ٤٧﴾[الحجر: ۴۷].
ترجمه: «و هر گونه کینه را از سینههای آنان بیرون کشیم، و در حالی که همه برادراند بر سریرها روبروی یکدیگر قرار دارند».
بعد گفت: ای برادر زادهام فلانه چطور است؟ و فلانه چطور است؟ میگوید: [حتی] او را از کنیزهای [۷۱۴]پدرش پرسید، میافزاید: و بعد از آن گفت: زمین شما را در این سالها فقط از ترس اینکه مردم آن را چپاول کنند قبض نمودهایم، ای فلان با وی نزد ابن قرظه برو و او را هدایت بده تا غله این سالها را بدهد، و زمین او را به او مسترد نماید، میگوید: و دو مرد که در ناحیهای نشسته بودند، و یکی از آنها حارث اعور بود، گفتند: خداوند از این عادلتر است، که ما آنها را به قتل برسانیم، و در جنت برادران ما باشند، علی سگفت: برخیزید، و به بعیدترین و دورترین نقطه زمین بروید، اگر آن [۷۱۵]من و طلحه نباشیم، پس کیست، ای برادر زادهام، اگر ضرورتی برایت پیش آمد نزد ما بیا.
و ابن سعد [۷۱۶]این را از ابوحبیبه به مانند آن، و از ربعی بن حراش به معنانی آن روایت نموده، و در حدیث وی آمده است: آن گاه علی فریادی کشید که نزدیک بود قصر فرو افتد، و گفت: اگر ما و آنها نباشیم پس آن کیست؟ و نزد وی [۷۱۷]همچنان از ابراهیم روایت است که گفت: ابن جرموز [۷۱۸]آمد و برای داخل شدن نزد علی ساجازه میخواست، ولی علی سوی را راه نداد. ابن جرموز گفت: جنگ آوران [را باید اجازه بدهی]! [۷۱۹]علی گفت: خاک در دهنت! من آرزومندم که من، طلحه و زبیر - ش- ، از کسانی باشیم که خداوند در حقشان گفته است:
﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ ٤٧﴾[الحجر: ۴۷].
و از جعفربن محمد از پدرش روایت است که گفت: علی سفرمود: آرزومندم من، طلحه و زبیر از کسانی باشیم که خداوند در حقشان گفته است: و آیه را متذکر شد.
[۷۱۳] همان منبع (۱۷۳/۸). [۷۱۴] هدف در اینجا کنیزهایی است که آنها از وی فرزندی آورده باشند، و هر کنیزی که از مولای خود فرزند آورد آن را (ام ولد) یا «مادر اولاد» گفته میشود. م. [۷۱۵] یعنی مصداق آن آیت که علی سذکر نمود. م. [۷۱۶] ابن سعد (۲۲۴/۳). [۷۱۷] همان منبع (۱۱۳/۳). [۷۱۸] اسم وی عمرو است، و او همان کسی است که زبیر را به قتل رسانیده است. [۷۱۹] یعنی کسانی که در جنگ خوب جنگیدند، و ابن جرموز از جمله آنها بود.