مزاح نعیمان با سویبط ب
احمد از ام سلمه لروایت نموده که: ابوبکر سبرای تجارت بهسوی بصره بیرون رفت، و نعیمان و سویبط بن حرمله بهم با او بودند - اینان هردو بدریاند - ، و توشه راه همراه سویبط بود، نعیمان به او گفت: به من طعام بده، گفت: تا اینکه ابوبکر بیاید، نعیمان که پرخنده و مزاح کننده بود، نزد مردمانی که حیواناتی را برای فروش آورده بودند، رفت و گفت: یک غلام عربی قوی را از من بخرید، گفتند: بلی، [می خریم]، گفت: او [آدم] زبان داری است، شاید بگویی من آزاد هستم، اگر او را به این سبب رها میکنید، مرا بگذارید و او را بر من خراب نکنید، گفتند: بلکه وی را میخوریم، آن گاه او را به ده شتر ماده جوان از وی خریدند، و او آنها را حرکت داد و گفت: او این است، بگیریدش، سویبط گفت: دروغ میگوید، من مرد آزاد هستم! گفتند: از قضیه تو ما را با خبر نموده است، و ریسمان را بر گردن وی انداختند و او را با خود بردند، بعد ابوبکر سآمد و به او خبر داده شد، آن گاه او اصحابش نزد آنها رفتند و شترها را بازگرداندند و او راگرفتند، و آن را به پیامبر صخبر دادند، و او و اصحابش از این قضیه یک سال میخندیدند [۱۳۰۱]. این را ابواود، طیالسی و رویانی روایت نمودهاند، و همچنان ابن ماجه این را روایت نموده، ولی آن را منقلب گردانیده، شوخی کننده را سویبط قرار داده، و فروخته شده را نعیمان و زیبر بن بکار در کتاب الفکاهة این قصه را از طریق دیگری از ام سلمه لروایت نموده، مگر این که وی را سلیط بن حرمله نامیده است، و من این را تصحیف میپندارم، و ابن عبدالبر و غیر وی نیز این سخن وی را نادرست دانستهاند. این چنین در الإصابه (۹۸/۲) آمده است، و ابن عبدالبر در الاستیعاب (۵۷۳/۳ ۱۲۶/۲) حدیث ام سلمه را از چند طریق روایت نموده است.
[۱۳۰۱] ضعیف. احمد (۶/ ۳۱۶) ابن ماجه (۳۷۱۹) اما نزد او شوخی کننده سویط و به فروش رفته نعیمان است! آلبانی آن را در ضعیف ابن ماجه (۸۱۵) ضعیف دانسته است.