حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

آنچه پیامبر صنزد مریضان مى‏گفت و انجام مى‏داد

آنچه پیامبر صنزد مریضان مى‏گفت و انجام مى‏داد

بخاری [۹۷۳]از ابن عباس بروایت نموده، که گفت: پیامبر صوقتی مریضی را عیادت می‏نمود، نزد سر وی می‏نشست، بعد از آن - هفت مرتبه - می‏گفت: «أسْأَلُ اللهَ العَظيمَ رَبَّ العَرْشِ العَظيمِ أنْ يَشْفِيَكَ»، «از خداوند بزرگ، پروردگار عرش بزرگ می‏خواهم تا تو را شفا بدهد»، و اگر در اجل وی تاخیری می‏بود، از تکلیف و دردش عافیت می‏یافت [۹۷۴]. و ابن ابی شیبه از علی سروایت نموده که: وقتی پیامبر خدا صنزد مریض داخل می‏شد، می‏گفت: «أَذْهِبِ الْبَأْسَ رَبَّ النَّاسِ ، وَاشْفِ أَنْتَ الشَّافِى لاَشَافي إِلا أنت»، «ای پروردگار مردم، ناخوشنودی و رنج را ببر، و شفا عنایت فرما، چون تو شفا دهنده هستی، و شفا دهنده‏ای جز تو نیست» [۹۷۵]. این را احمد، ترمذی - وتر مذی گفته: حسن و غریب است - ، دورقی و ابن جریر روایت نموده‏اند، و ابن جریر آن را، به این لفظ صحیح دانسته: «لاَ شِفَاءَ إِلاَّ شِفَاؤُكَ شِفَاءً لاَ يُغادِرُ سَقَمًا» «شفایی جز شفای تو نیست، شفایی که بیماریی را باقی نمی‏گذارد» [۹۷۶]. و نزد ابن مردویه و ابوعلی حداد در معجمش از علی سروایت است که گفت: پیامبر خدا صوقتی مریضی را عیادت می‏نمود، دست راست خود را بر رخسار راست وی می‏گذاشت و می‏گفت: «لا بَأْسَ، أَذْهِبِ الْبَأْسَ رَبَّ النَّاسِ، اشْفِ أَنْتَ الشَّافِي، لا يكشف الضر إلا أنت»، «اشکالی ندارد، ای پروردگار مردم ناخوشنودی و رنج را ببر، شفا عنایت فرما، چون تو شفا دهنده هستی، و بد حالی را جز تو کسی دور نمی‏کند». و نزد ابن ابی شیبه از انس سروایت است که: پیامبر خدا صوقتی نزد مریضی می‏رفت، می‏گفت: «أَذْهِبِ الْبَاسَ رَبَّ النَّاسِ وَاشْفِ أَنْتَ الشَّافِي لاَشَافِي إِلاَّ شِفَاءً لاَ يُغَادِرُ سَقَمًا»، «ای پروردگار مردم، ناخوشنودی و رنج را ببر، و شفا عنایت فرما، چون تو شفا دهنده هستی، و شفا دهنده‏ای جز تو نیست، شفایی که بیماریی را باقی نمی‏گذارد» [۹۷۷]. این چنین در الکنز (۵۱/۵) آمده است.

و ابویعلی از عایشه لروایت نموده، که گفت: وقتی پیامبر خدا صمریضی را عیادت می‏نمود، دست خود را بر همان مکانی که درد می‏نمود می‏گذاشت و می‏گفت: «بسم ‏الله لابأس»، «به نام خدا تکلیفی نیست» [۹۷۸]. هیثمی (۲۹۹/۲) می‏گوید: رجال وی موثق‌اند.

و طبرانی در الکبیر از سلمان سروایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صجهت عیادتم نزدم وارد شد، هنگامی که خواست بیرون گردد، گفت: ای سلمان، خداوند تکلیف و ناخوشی‏ای را دور کند، گناهت را ببخشد و در دین و تنت تا مرگت عافیت عنایت فرماید» [۹۷۹]. در این عمروبن خالد قریشی آمده و او، چنانکه هیثمی (۲۹۹/۲) می‏گوید، ضعیف می‏باشد.

و بخاری [۹۸۰]از عایشه لروایت نموده که: وقتی پیامبر خدا صنزد مریضی می‏آمد، و یا مریضی برایش آورده می‏شد، وی علیه الصلاه والسلام می‏گفت: «أَذْهِبِ الْبَاسَ رَبَّ النَّاسِ وَاشْفِ أَنْتَ الشَّافِى لاَ شِفَاءَ إِلاَّ شِفَاؤُكَ (شِفَاءً) لاَ يُغَادِرُ سَقَمًا»، «ای پروردگار مردم، ناخوشنودی و رنج را ببر، شفا بده و تو شفادهنده هستی، شفایی جز شفای تو نیست، (شفایی) که بیماریی را باقی نمی‏گذارد» [۹۸۱]. ابن سعد [۹۸۲]این را از عایشه لروایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صبا این کلمات پناه می‏خواست [۹۸۳]... و مانند آن را متذکر شده، و در آن آمده، که عایشه گفت: هنگامی که پیامبر خدا صدر همان مرضش که در آن درگذشت سنگین حال شد دستش را گرفت، و با آن [۹۸۴]می‏مالیدمش و با این او را دعا می‏نمودم و در پناه خدا قرار می‏دادمش، می‏گوید: [باری] دست خود را از من کشید و گفت: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَأَلْحِقْنِى بِالرَّفِيقِ»، «پروردگارم مرا ببخش، و به رفیق پیوستم گردان»، می‏گوید: و این آخرین چیزی بود که از سخن وی شنیدم.

[۹۷۳] الأدب (ص ۷۹). [۹۷۴] صحیح. بخاری در ادب (۵۳۶) آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۹۷۵] صحیح. احمد (۴/ ۲۵۹) ترمذی (۳۵۶۵) آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۹۷۶] این چنین در الکنز (۵۰/۵) آمده است. [۹۷۷] صحیح. ابن ابی شیبة (۷/ ۷۹). [۹۷۸] ضعیف. ابویعلی (۴۴۵۹). [۹۷۹] بسیار ضعیف. طبرانی (۶/ ۹۴) در آن عمرو بن خالد قرشی متروک است: المجمع (۲/ ۲۹). [۹۸۰] صحیح خود (۸۴۷/۲). [۹۸۱] بخاری (۵۶۷۵) و مسلم در کتاب السلام (۴۶-۴۹). [۹۸۲] ۱۴/۲. [۹۸۳] یعنی این کلمات را می‏خواند و به سبب آنها از خداوند سلامتی از امراض را طلب می‏نمود. م. [۹۸۴] یعنی: دست پیامبر صرا گرفته بود، و پیامبر خدا صرا توسط دست خود پیامبر صمی‏مالید. م.