روى گردانیدن پیامبر صاز قاتل مؤمن
ابویعلی از عقبه بن خالد لیثی سروایت نموده، که گفت: رسول خدا صسریهای را فرستاد، و آن گروه بر قومی هجوم آورد، پس مردی از قوم دوید و مردی از سریه که شمشیرش را از نیام بیرون کرده بود وی را دنبال نمود. آن گاه مردی که از قوم بود گفت: من مسلمان هستم من مسلمان هستم، وی به آنچه او گفت توجهی نکرد و او را زد و به قتل رسانید. میگوید: این سخن به رسول خداصرسید، و درباره وی حرف تندی گفت: و آن گفته به قاتل رسید. میافزاید: در حالی که رسول خدا صسخنرانی میکرد، ناگهان قاتل گفت: ای رسول خدا، به خدا سوگند، او آن را فقط به خاطر نجات یافتن از قتل گفت، رسول خدا صاز وی و از مردمی که در طرف وی بودند روی گردانید و به سخنش ادامه داد. میگوید: باز وی برگشت و گفت: ای رسول خدا، او آن را فقط به خاطر نجات یافتن از قتل گفت: باز رسول خدا صاز وی و از مردمی که در طرف وی بودند روی گردانید، ولی آن شخص صبر ننمود و سخنش را برای بار سوم گفت، آن گاه رسول خدا صدر حالی که ناراحتی از سیمایش پیدا بود به طرف وی نگاه کرد و گفت: «خداوند ﻷمرا بازداشته که مؤمنی را بکشم» - سه مرتبه - [۳۸۹]- [۳۹۰].
[۳۸۹] هیثمی (۲۹۳/۷) میگوید: این را ابویعلی و احمد به اختصار روایت کردهاند، مگر اینکه احمد به عوض عقبه بن خالد، عقبه بن مالک را ذکر نموده و طبرانی آن را به طولش روایت نموده، و رجال وی، غیر بشربن عاصم لیثی که ثقه است، رجال صحیحاند. این را همچنان نسائی، بغوی و ابن حبان از عقبه بن مالک، چنان که در الإصابه (۴۹۱/۲) آمده، روایت کردهاند، و خطیب آن را در المتفق والمفترق، چنان که در الکنز (۷۹/۱) آمده، از عقبه بن مالک به مانند آن روایت نموده، و بیهقی (۱۱۶/۹) و ابن سعد (۴۸/۷) از عقبه بن مالک مثل آن را روایت کردهاند. [۳۹۰] صحیح. ابویعلی (۶۸۲۹) ابن حبان (۵۹۷۲).