رغبت و علاقمندى حذیفه، ابن عباس، ابوالجهم و ابودرداء در گوشه نشینى
حاکم از حذیفه سروایت نموده، که گفت: دوست دارم کسی میداشتم که به کارهای من رسیدگی مینمود، و خودم درم را تا پیوستنم به خدا میبستم، که هیچ کسی بر من داخل نمیشد، و من هم بهسوی آنها بیرون نمیشدم [۱۶۴۹]. و ابن ابی الدنیا در العزله از مالک از مردی از ابن عباس بروایت نموده، که گفت: اگر ترس وسواس نمیبود، به شهری میرفتم که در آن شناخته نمیشدم و دوستی برایم نمیبود، چون مردم را فقط مردم فاسد میکند [۱۶۵۰]. و ابن ابی الدنیا در العزله از مالک روایت نموده، که گفت: از یحیی بن سعید شنیدم که گفت: ابوالجهم (بن) حارث بن صمه سبا انصار مجالست نداشت، و وقتی که تنهایی برایش ذکر میشد، میگفت: اختلاط با مردم از تنهایی بدتر است [۱۶۵۱]. و ابن عساکر از ابوالدرداء سروایت نموده، که گفت: نیکوترین صومعه مرد مسلمان خانهاش است، در آن نفسش، چشمش و فرجش را نگه میدارد، و زنهار که شما در بازار بنشینید، چون نشستن در بازار در لهو و لغو میاندازد [۱۶۵۲].
[۱۶۴۹] این چنین در الکنز (۱۵۹/۲) آمده است، و ابونعیم در الحلیه (۲۷۸/۱) از وی به مانند این را روایت کرده است. [۱۶۵۰] این چنین در الکنز (۱۵۹/۲) آمده است. [۱۶۵۱] این چنین در الکنز (۱۵۹/۲) آمده است. [۱۶۵۲] این چنین در الکنز (۱۵۹/۲) آمده است.