خنده پیامبر صاز عملکرد مرد فقیرى در رمضان
بخاری [۱۵۸۵]از ابوهریره سروایت نموده، که گفت: مردی نزد پیامبر صآمد و گفت: هلاک شدم! با همسرم در رمضان همبستر شدم، پیامبر صفرمود: «غلامی را آزاد کن»، پاسخ داد: ندارم، فرمود: «دو ماه به دنبال هم روزه بگیر»، پاسخ داد: نمیتوانیم، فرمود: «شصت مسکین را طعام بده»، پاسخ داد: این را نمیتوانم پیدا کنم، بعد برای پیامبر صسبدی [۱۵۸۶]که در آن خرما بود، آورده شد وی گفت: «سائل کجاست؟ این را صدقه کن»، آن مرد گفت: از خود فقیرتر؟ به خدا سوگند، میان دو لابه مدینه [۱۵۸۷]هیچ اهل بیتی فقیرتر از ما نیست، آن گاه پیامبر صخندید، حتی که دندانهای پسینش آشکار گردید و گفت: «پس برای شما باشد» [۱۵۸۸].
[۱۵۸۵] صحیح خود (۸۹۹/۲). [۱۵۸۶] در نص: «العرق» استعمال شده، و ابراهیم میگوید: هدف از «عرق» سبد میباشد. [۱۵۸۷] دو زمینی است در دو طرف مدینه، که در آنها سنگهای سیاه میباشد. [۱۵۸۸] بخاری (۱۹۳۶).