حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

قول عمر به مردى که به او سلام داد، و نامه وى براى ابوموسى و گفتارش درباره اهل شکر

قول عمر به مردى که به او سلام داد، و نامه وى براى ابوموسى و گفتارش درباره اهل شکر

مالک، ابن المبارک و بیهقی از انس سروایت نموده‏اند که: وی از عمربن خطاب سشنید، که مردی به او سلام داد، و او سلام وی را پاسخ داد، بعد از آن عمر ساز وی پرسید: تو چطور هستی؟ گفت: خداوند را ستایش می‏کنم، عمر گفت: این همان چیزی است، که از تو می‏خواستم [۱۴۲۳]. و ابن ابی حاتم از حسن بصری روایت نموده، که گفت: عمربن خطاب به ابوموسی اشعری بنوشت: به رزقت از دنیا قناعت کن، چون رحمان بعضی بندگانش را بر بعضی دیگر در رزق فضیلت داده است، و این آزمایشی است که همه را به آن امتحان می‏کند، کسی را که گشایش داده به گشایش امتحان می‏کند، که شکرگزاری وی چگونه است، و شکرگزاری وی به خداوند ادای همان حقی است که بر وی در آنچه به او رزق داده و عطا نموده فرض گردانیده است [۱۴۲۴]. و دینوری از عمر سروایت نموده، که گفت: اهل شکر زیادتی از طرف خداوند دارند، بنابراین آن زیادت را بخواهید، خداوند می‏گوید:

﴿شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡ[ابراهیم: ۷].

ترجمه: «اگر شکرگزاری نمایید برای‏تان می‏افزاییم» [۱۴۲۵].

[۱۴۲۳] این چنین در الکنز (۱۵۱/۲) آمده است. [۱۴۲۴] این چنین در الکنز (۱۵۱/۲) آمده. [۱۴۲۵] این چنین در الکنز (۱۵۱/۲) آمده است.