حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

حدیث عایشه و عطاء و عروه درباره اسامه بن زید ش

حدیث عایشه و عطاء و عروه درباره اسامه بن زید ش

ابن سعد [۵۰۲]از عایشه لروایت نموده، که گفت: اسامه سدر پله در یا در آستانه در لغزید و به صورت افتاد، و پیشانی‏اش شکست، پیامبر صگفت: «ای عایشه خون را از وی پاک کن»، ولی من آن را ناخوشایند دانستم، می‏گوید: آن گاه رسول خدا صشروع نمود و زخم وی را می‏مکید، و از دهان خود بیرون ریخته می‏گفت: «اگر اسامه دختر می‏بود، به او لباس‏های خوب می‏پوشانیدم، به او زیورات می‏پوشانیدم و او را شوهر می‏دادم» [۵۰۳]- [۵۰۴].

و نزد واقدی و ابن عساکر از عطاء بن یسار سروایت است که گفت: اسامه بن زیدبرا در اولین مرحله آمدنش به مدینه آبله گرفت، وی طفلی بود که آب بینی‏اش به دهنش می‏ریخت، به این علت عایشه لوی را ناخوشایند و مستکره دید، آن گاه رسول خدا صداخل شد، و شروع به شستن رویش و بوسیدنش نمود. عایشه لگفت: ما به خدا سوند، بعد از این ابداً او را دور نمی‏کنم [۵۰۵]- [۵۰۶].

و ابن سعد [۵۰۷]همچنان از عروه سروایت نموده که: رسول خدا صحرکت نمودن از عرفه را به خاطر اسامه بن زید بکه انتظارش را می‏کشید، به تعویق انداخت، بعد وی آمد که بچه سیاه و پهن بینی بود، اهل یمن گفتند: ما را به خاطر این در اینجا منتظر نگه داشت؟! می‏گوید: و به همین خاطر اهل یمن کافر شدند، ابن سعد می‏گوید: برای زید بن هارون گفتم: به این گفته خود، که و به همین خاطر اهل یمن کافر شدند، چه هدفی دارد؟ گفت: ارتداد ایشان، وقتی که در زمان ابوبکر سمرتد شدند، فقط به خاطر سبک دانستن امر پیامبر صاز طرف‌شان بود. این را ابن عساکر از عروه به مانند آن روایت نموده، و در آن آمده که عروه گفت: اهل یمن پس از وفات پیامبر صفقط به خاطر اسامه کافر شدند [۵۰۸]- [۵۰۹].

[۵۰۲] ۴۳/۴. [۵۰۳] ابن ابی شیبه مانند این را، چنانکه در المنتخب (۱۳۵/۵) آمده، روایت کرده است. [۵۰۴] صحیح. احمد (۶/ ۳۱۷) آلبانی آن را در صحیح الجامع (۵۲۷۹) صحیح دانسته است. [۵۰۵] این چنین در المنتخب (۱۳۶/۵) آمده است. [۵۰۶] بسیار ضعیف. در سند آن واقدی متهم به دروغ است. همچنین این رواست مرسل است. همچنین ابن ماجه (۱۹۷۶) و احمد (۶/ ۱۳۹، ۲۲۲) و ابن سعد (۴/ ۴۳) و ابویعلی (۳/ ۱۱۳۱) و ابن عساکر (۲/۳۴۶) آن را روایت کرده‌اند که این نیز ضعیف است: به علت شریک بن عبدالله القلضی که به علت اشتباه بسیار ضعیف است و همچنین در سند آن انقطاع وجود دارد. اما این حدیث دارای شواهدی است که به خاطر آن آلبانی آن را در الصحیحة (۱۰۱۹) و صحیح الجامع (۵۲۷۶) صحیح دانسته است. [۵۰۷] ۴۴/۴. [۵۰۸] این چنین در المنتخب (۱۳۵/۵) آمده است. [۵۰۹] ضعیف. ابن سعد در طبقات (۴/ ۴۳) سند آن مرسل است. همچنین در اسناد آن واقدی متروک است.