معاشرت عایشه و سوده ببا یکدیگر
ابویعلی از عایشه لروایت نموده، که گفت: حلوایی [۱۷۸۰]را که برای پیامبر صپخته بودم نزدش آوردم، و به سوده - که پیامبر صدر میان من و او قرار داشت - گفتم: بخور، ولی ابا ورزید، گفتم: یا میخوری یا اینکه رویت را آلوده میسازم، باز هم ابا ورزید، آنگاه دستم را در حلوا گذاشتم، و (به آن) [۱۷۸۱]رویش را مالیدم، و پیامبر صخندید، و با دست خود [حلوا را] برای سوده گذاشت، و به او گفت: «رویش را آلوده ساز»، (پس او رویم را آلوده ساخت)، و پیامبر صبرایش خندید، آن گاه عمر سعبور نمود، و گفت: ای عبداللَّه، ای عبداللَّه [۱۷۸۲]، و (پیامبر ص) گمان نمود که وی داخل خواهد شد، لذا گفت: برخیزید، و روهایتان را بشویید». عایشه میگوید: من به خاطر رعب و بیم رسول خدا صاز عمر همیشه از وی مرعوب بودهام [۱۷۸۳]. هیثمی (۳۶۱/۴) میگوید: رجال آن رجال صحیحاند، بدون محمدبن عمروبن علقمه که حدیث وی حسن است. و ابن عساکر مانند این را روایت کرده است، چنانکه در المنتخب (۳۱۶/۴) آمده است. و ابن نجار مانند این را، چنانکه در الکنز (۳۰۲/۷) آمده، روایت نموده است. و در روایتی آمده: آن گاه زانوی خود را برای وی پایین نمود تا از من قصاص بگیرد، و او از کاسه چیزی را گرفت و در روی من مالید و رسول خدا صمیخندید.
[۱۷۸۰] حلوای رقیقی که از آرد و شیر پخته میشود. م. [۱۷۸۱] این زیادت و بقیه زیادتهای داخل قوس را المنتخب نقل شدهاند. [۱۷۸۲] شخصی را که اسمش عبداللَّه بود صدا نمود. [۱۷۸۳] حسن. ابویعلی (۴۴۷۶).