قصه پیامبر صبا زنى
طبرانی از ابوامامه سروایت نموده، که گفت: زنی بود که با مردان بدزبانی مینمود و فحش میداد، وی از نزد پیامبر صدر حالی عبور نمود، که پیامبر صدر مکان بلندی نشسته بود، و آبگوشتی [۱۱۹۹]را میخورد، آن زن گفت: به او نگاه کنید، چون بنده مینشیند و چون بنده میخورد، پیامبر صگفت: «کدام بنده از من بندهتر است؟!» گفت: خود میخورد و برای من نمیدهد، پیامبر صفرمود: «بخور»، آن زن گفت: به دست خودت به من بده، پیامبر صبه او داد، گفت: از آنچه در دهنت است، به من بخوران، پیامبر صبه او داد، و او خورد و حیا بر او غالب شد، و بعد از آن هیچ کسی را تا وفاتش چیز بد و زشت نگفت [۱۲۰۰]. اسناد آن، چنانکه هیثمی (۲۱/۹) میگوید، ضعیف است.
[۱۱۹۹] نان ترشدهای شبیه شوربا. م. [۱۲۰۰] ضعیف. طبرانی (۸/ ۲۰۰) نگا: المجمع (۹/ ۲۱).