سلام دادن بر مسلمان قصه ابوبکر سدر این باره
طبرانی در الکبیر والأوسط - که راویان یکی از اسنادهای الکبیر در صحیح مورد اعتبار و قابل حجت آوردهاند - از غر - اغر مزینه - روایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صبه من یک پیمانه خرما امر نمود که نزد مردی از انصار بود، وی مرا در اعطای آن معطل ساخت، و من در ارتباط با وی با پیامبر خدا صصحبت نمودم، «ای ابوبکر صبحگاهان برو و خرمای وی را برایش بگیر»، و ابوبکر س[حاضر بودن] بعد از نماز صبح در مسجد را با من وعده گذاشت، و او را در همان جایی یافتم که مرا وعده نموده بود، و هردو به راه افتادیم، و هر گاهی که ابوبکر را مردی از دور میدید به او سلام میکرد، آنگاه ابوبکر گفت: آیا فضایلی را که قوم به سبب سلام دادن بر تو به دست میآورند نمیبینی، بعد از این هیچ کس در سلام دادن بر تو سبقت نکند. بعد از آن وقتی مردی از دور آشکار میشد، قبل از اینکه او به ما سلام کند، به او سلام میدادیم [۸۳۱]. این چنین در الترغیب (۲۰۶/۴) آمده است. و این را همچنان بخاری در الأدب (ص۱۴۵) و ابن جریر و ابونعیم و خرائطی، چنانکه الکنز (۵۲/۵) آمده، روایت نمودهاند.
و نزد ابن ابی شیبه از زهره بن خمیصه سروایت است که گفت: من پشت سر ابوبکر سسوار بودم، ووقتی از کنار گروهی میگذشتیم و بر آنها سلام میدادیم، آنها بیشتر از سلام ما به ما جواب میدادند، ابوبکر سگفت: از ابتدای امروز مردم بر ما غالب بودهاند، و در لفظی آمده است: امروز مردم نسبت به ما خیر زیادی را نصیب شدند.
و نزد بخاری در الأدب از عمر سروایت است که گفت: من در عقب ابوبکر سسوار بودم، و او بر گروهی میگذشت و میگفت: السلام علیکم، میگفتند: السلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته، ابوبکر گفت: امروز مردم نسبت به ما خیر زیادی را نصیب شدند [۸۳۲]. این چنین در الکنز (۵۳ ۵۲/۵) آمده است.
[۸۳۱] حسن. طبرانی در الکبیر (۱/ ۳۰۰) و بخاری در ادب المفرد (۹۸۴) و آلبانی آن در در صحیح الادب (۷۵۵) و صحیح الترغیب (۲۷۰۲) حسن دانسته است. [۸۳۲] صحیح. بخاری در ادب المفرد (۹۸۷) و آلبانی آن را در صحیح الادب (۷۵۸) صحیح دانسته است.