حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

دستور ابن مسعود سدر باره مست

دستور ابن مسعود سدر باره مست

عبدالرزاق، ابن ابی الدنیا، ابن ابی حاتم، طبرانی، حاکم و بیهقی از ابوماجد حنفی روایت نموده‏اند که: مردی برادر زاده خود را در حالی که مست بود نزد ابن مسعود سآورد و گفت: من این را مست یافتم، ابن مسعود گفت: حرکتش بدهید، سخت تکانش بدهید، و دهنش را بو [۵۸۹]کنید، پس او را حرکت دادند، و سخت تکانش دادند، و دهنش را بو [۵۹۰]نمودند، و از وی بوی شراب را یافتند، آن گاه عبداللَّه بن مسعود دستور داد تا او را به زندان ببرند، و باز فردا وی را بیرون نمود، و به آوردن تازیانه‏ای دستور داد، و سر آن تازیانه تا نرم شدنش کوبیده شد، بعد از آن به جلاد گفت: بزنش، و دستت را برگردان، و به هر عضو حقش را بده، آن گاه عبداللَّه او را بدون مشقت زد، و کار برگردانیدن دست را نیز مراعات کرد. به ابوماجد گفته شد: زدن مشقت آور چیست؟ گفت: زدن امرا، گفته شد: این گفته وی که: دست خود را برگردان چه معنی می‏دهد؟ گفت: دست خود را زیاد بلند نکند و زیر بغلش دیده نشود، می‏گوید: و حد را بر وی در حالی که قبا و ازار بر تن داشت برپا کرد، و بعد از آن گفت: به خدا سوگند، این بد سرپرست است برای یتیم، نه به درستی تأدیب نمودی، و نه هم رسوایی را پوشانیدی. بعد از آن عبداللَّه گفت: خداوند بخشاینده است، و بخشاینده را دوست می‏دارد، برای یک والی نمی‏سزد که حدی برایش آورده شود، و او آن را برپا ندارد، بعد به بیان نمودن حدیث شروع نمود و گفت: نخستین مردی که از مسلمانان قطع ید شد، مردی از انصار بود، او نزد رسول خدا صآورده شد و گویی بر روی پیامبر خدا صخاکستر پراکنده شد، گفتند: ای رسول خدا، این انگار برایت گران تمام شده باشد؟ پیامبر صفرمود: «چه مرا باز می‏دارد، در حالی که شما بر این رفیق‌تان همکار شیطان هستید، خداوند بخشاینده است، و عفو را دوست می‏دارد، و برای یک والی نمی‏سزد که حدی برایش آورده شود، و او آن را برپا ندارد». و بعد از آن خواند:

﴿وَلۡيَعۡفُواْ وَلۡيَصۡفَحُوٓاْ[النور: ۲۲].

ترجمه: «و باید که عفو کنند و درگذرند» [۵۹۱].

و نزد عبدالرزاق از عمروبن شعیب سروایت است که گفت: نخستین حدی که در اسلام برپا شد بر مردی بود که نزد رسول خدا صآورده شد، و بر وی شهادت داده شد، رسول خدا صدستور داد تا قطع ید گردد، هنگامی که حد بر آن مرد جاری شد، به روی پیامبر صدیده شد، گویی که بر آن خاکستر پاشیده شده باشد، گفتند: ای پیامبر خدا، گویی این قطع ید برایت گران تمام شده باشد؟ گفت: «چه مرا باز می‏دارد، در حالی که شما بر برادرتان همکار شیطان هستید» گفتند: او را رها کن، فرمود: «چرا قبل از اینکه نزد من می‏آوردید این را انجام ندادید، چون برای امام وقتی حدی آورده شود، برایش نمی‏سزد که آن را معطل نماید» [۵۹۲]- [۵۹۳].

[۵۸۹] با اصلاح از پاورقی که از المجمع نقل شده است. [۵۹۰] با اصلاح از پاورقی که از المجمع نقل شده است. [۵۹۱] حسن لغیره. عبدالرزاق در مصنف خویش (۱۳۵۱۹) احمد (۱/ ۴۳۸) بیهقی (۸/ ۳۳۱) حاکم (۴/ ۳۸۲-۳۸۳) و آن را صحیح الاسناد دانسته است و ذهبی در مورد آن سکوت کرده است. آلبانی در الصحیحة (۴/ ۱۸۲) در این باره می‌گوید: این کار خوبی نیست زیرا أبوماجدة در المیزان ذکرش رفته است و درباره‌اش گفته شده است: شناخته شده نیست. و نسائی درباره‌اش می‌گوید: منکر الحدیث است و بخاری نیز می‌گوید: ضعیف است. اما این حدیث نزد من حسن است زیرا بیشتر آن بصورت متفرق (در احادیث دیگر) به صحت رسیده است. [۵۹۲] این چنین در الکنز (۸۹ ۸۳/۳) آمده است. [۵۹۳] عبدالرزاق در مصنف خویش (۱۳۳۱۸).