شکرگزارى عمر به خاطر بلندى منزلتش از طرف خداوند و قولش درباره شکر و صبر
ابن سعد و ابن عساکر از سلیمان بن یسار روایت نمودهاند که گفت: عمربن خطاب سبر ضجنان [۱۴۱۶]عبور نمود و گفت: من خود را در حالی میدیدم که در این مکان برای خطاب میچرانیدم، و او به خدا سوگند، تا جایی که من میدانم درشتخوی و سخت بود، و بعد از آن عهده دار امر امت محمد صشدم، سپس برای تمثیل چنین گفت:
لاشيء فيمـا ترى الا بشاشته
يبقى الإله ويودى الـمـال والولد
ترجمه: «در چیزی که میبینی جز شادمانیش چیزی نیست، اللَّه باقی میماند و مال و فرزند هلاک میشوند» [۱۴۱۷].
بعد از آن به شتر خود گفت: حوب [۱۴۱۸].
و ابن عساکر از عمر سروایت نموده، که گفت: اگر دومرکب به من داده شوند: مرکب شکر و مرکب صبر، باکی ندارم که کدامشان را سوار شوم [۱۴۱۹]
[۱۴۱۶] کوهی است نزدیک مکه. [۱۴۱۷] محفوظ این بند این چنین است: «لاشیء فیماتری تبقی بشاشته»، «در آنچه میبینی چیزی نیست که بشاشتش باقی بماند». [۱۴۱۸] این چنین در منتخب الکنز (۴۱۷/۴) آمده است. [۱۴۱۹] این چنین در المنتخب (۴۱۷/۴) آمده است.