صبر اسید بن حضیر بر مرگ همسرش
ابن ابی شیبه، احمد، شاشی، و ابن عساکر از عایشه لروایت نمودهاند که گفت: از حج و یا عمره برگشتیم، و در ذی الحلیفه استقبال شدیم، و بچههای انصار در همان جا با اهل خود روبرو میشدند، با اسیدبن حضیر سروبرو شدند و او را از مرگ همسرش آگاه نمودند، آن گاه وی سر خود را با جامهای پوشانید و به گریه نمودن شروع کرد، به او گفتم: خدا مغفرتت کند، تو یار پیامبر خدا صهستی، و از سابقه و قدمت برخورداری، تو را چه شده که بر زنی گریه میکنی؟ میگوید: سر خود را از جامه بیرون نمود و گفت: به جانم سوگند، راست گفتی، میسزد که بر هیچ کس بعد از سعدبن معاذ گریه نکنم، مردی که پیامبر خدا صنیز آن گفته خود را دربارهاش گفت!! گفتم: رسول خدا صدرباره وی چه گفت؟ پاسخ داد: پیامبر صگفت: «عرش به وفات سعدبن معاذ لرزید!!»، عایشه میگوید: و او در میان من و پیامبر خدا صحرکت مینمود [۱۳۹۱]. این چنین در الکنز (۴۲/۷) آمده است، و ابن سعد (۱۲/۳) و حاکم (۲۸۹/۳) این را از عایشه لبه مانند آن روایت نمودهاند، حاکم میگویند: به شرط مسلم صحیح است، ولی بخاری و مسلم این را روایت ننمودهاند، و ذهبی میگوید: صحیح است، و این را همچنان به مانند آن ابونعیم از عایشه ل، چنانکه در الکنز (۱۱۸/۸) آمده، روایت نموده است، مگر نزد وی آمده، که گفت: آیا برای من میسزد که گریه نکنم، در حالی که از پیامبر خدا صشنیدم که میگفت: «پایههای عرش به خاطر مرگ سعد بن معاذ لرزید». و نزد طبرانی، چنانکه در المجمع (۳۰۹/۹) آمده، روایت است که گفت: چرا گریه نکنم، در حالی که از پیامبر صشنیدم... و آن را متذکر شده، و صاحب المجمع گفته است: اسنادهای آن حسن است.
[۱۳۹۱] صحیح. احمد (۴/ ۳۵۲) ابن سعد و حاکم (۳/ ۲۰۷) ابن عساکر (۳/ ۴۵) اصل آن در بخاری (۵/ ۴۴) و مسلم (۲۴۶۶) از حدیث جابر موجود میباشد.