حسن بن على بو نپسندیدن کشتن مؤمنین در طلب پادشاهى و مصالحهاش با معاویه
حاکم [۴۶۲]از ابوالغریف [۴۶۳]روایت نموده، که گفت: در مقدمةالجیش حسن بن علی بدوازده هزار تن بودیم، که شمشیرهای مان از تیزی بر قتال اهل شام میدرخشید، و فرماندهی مان به دست ابوعمرطه بود. هنگامی که خبر صلح حسن بن علی و معاویه شبه ما رسید، انگار که کمرهای ما از غضب و خشم شکست. وقتی حسن بن علی به کوفه آمد، مردی از ما که ابوعامر سفیان بن اللیل [۴۶۴]کنیه داده میشد بلند شد و گفت: «السلام عليك يا مذل الـمؤمنين»، «سلام بر تو ای ذلیل کننده مؤمنان»، حسن گفت: ای ابوعامر این را مگو، مؤمنان را ذلیل نساختهام، بلکه نپسندیدم آنان را در طلب پادشاهی بکشم [۴۶۵].
ابن عبدالبر [۴۶۶]از شعبی روایت نموده، که گفت: هنگامی که در میان حسن بن علی و معاویه شصلح برقرار شد، معاویه به او گفت: برخیز و خطابهای برای مردم ایراد کن، و آنچه را در آن بودی متذکر شو، آن گاه حسن برخاست و بیانیهای ایراد نموده گفت:
ستایش خدایی راست که توسط ما اولتان را هدایت نمود، و خونهای آخرتان را توسط ما از ریختن بازداشت، آگاه باشید که بهترین زیرکی تقوی است، و بدترین عجز فجور است، و این امری که من و معاویه در آن اختلاف نمودیم، یا او در آن از من مستحقتر بود، یا اینکه حق من بود، به هرحال ما آن را برای خدا و برای صلاح امت محمد صو جلوگیری از ریختن خونهایشان ترک نمودیم.
میگوید: بعد از آن بهسوی معاویه برگشت و گفت:
﴿لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّكُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِينٖ﴾[الانبیاء: ۱۱۱].
ترجمه: «و نمیدانم شاید این آزمایشی باشد برای شما و بهرهگیری تا مدتی».
بعد از آن پایین آمد، آن گاه عمرو به معاویه گفت: جز این را نخواسته بودم [۴۶۷]. [۴۶۸].
[۴۶۲] ۱۷۵/۳. [۴۶۳] در اصل «العریف» آمده، و درست آن است که ذکر نمودیم. [۴۶۴] در الاستیعاب: «ابن ابی لیلی» آمده. [۴۶۵] این را ابن عبدالبر در الاستیعاب (۳۷۲/۱) به مانند آن روایت کرده است، و همچنان خطیب بغدادی این را، چنانکه در البدایه (۱۹/۸) آمده، روایت نموده است. [۴۶۶] الاستیعاب (۳۷۴/۱). [۴۶۷] یعنی: همین قولش که تنازل خود را اعلان نمود، و عمرو کسی بود که برای معاویه مشورت داده بود، که حسن برای مردم صحبت کند. [۴۶۸] این را همچنان حاکم (۱۷۵/۳)، و بیهقی (۱۷۳/۸) از شعبی به مانند آن روایت نمودهاند.