حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

قصه دو دختر که از طعام روزه گرفتند و به غیبت افطار نمودند

قصه دو دختر که از طعام روزه گرفتند و به غیبت افطار نمودند

ابوداود، طیالسی، ابن ابی الدنیا در ذم غیبت و بیهقی از انس بن مالک سروایت نموده‏اند که گفت: پیامبر صمردم را به یک روز روزه گرفتن امر نمود و گفت: «هیچ یک از شما تا به او اجازه نداده‏ام افطار نکند»، مردم روزه گرفتند، تا اینکه غروب کردند، آن گاه مردی می‏آمد و می‏گفت: ای پیامبر خدا من روزه گرفتم به من اجازه بده تا افطار کنم، و پیامبر صبه او اجازه داد و یک نفر یک نفر آمدند تا اینکه مردی آمد و گفت: ای پیامبر خدا، دو دختر از اهل تو روزه گرفته‏اند، و از آمدن نزدت حیا می‏کنند، برای‌شان اجازه بده تا افطار کنند. پیامبر صاز وی روی گردانید، باز دوباره نزد پیامبر صآمد، و از وی روی گردانید، باز نزد وی آمد، و او از وی روی گردانید. باز نزد وی آمد و او از وی روی برگردانید وگفت: «آن دو روزه نگرفته‏اند، چگونه کسی که امروز را در خوردن گوشت مردم سپری نموده روز گرفته است؟! برو و آن‏ها را امر کن، اگر روزه دار بوده‏اند، باید هر دو‌شان استفراغ نمایند، بعد وی به طرف آن‏ها برگشت، و آنان را خبر داد، و هردو استفراغ نمودند، و هر یکی بسته‏ای از خون را استفراغ نمود. باز به طرف پیامبر صبازگشت و او را خبر داد. پیامبر صفرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، اگر آن‏ها در شکم‌هایشان باقی می‏ماند، حتما هردوی‌شان را آتش می‏خورد» [۵۵۷]. این را احمد، ابن ابی الدنیا، و بیهقی از روایت مردی که نام برده نشده است از عبید مولای رسول خدا صبه مانند آن روایت نموده‏اند، مگر که احمد گفته است: برای یکی از آن‏ها گفت: «استفراغ کن»، و او ریم و خون و زرد آب و گوشت استفراغ نمود، حتی اینکه نصف کاسه را پر ساخت، بعد برای دیگرش گفت: «استفراغ کن» و او نیز ریم و خون و زرد آب و گوشت تازه و غیر آن استفراغ نمود، و کاسه پر شد، بعد از آن فرمود: «این دو از آنچه خداوند برای‌شان حلال نموده بود روزه گرفتند، و به آنچه خداوند آن را برای‌شان حرام نموده بود افطار کردند، با یکدیگر نشستند، و شروع به خوردن گوشت مردم نمودند» [۵۵۸]- [۵۵۹].

[۵۵۷] بسیار ضعیف. ابوداوود الطیالسی و ابن ابی الدنیا در «الغیبة» (۵۲-۵۵/۳۱) و الصمت (۱۶/ ۱۷۰) در سند آن یزید بن ابان الرقاشی متروک است. همچنین به مانند او کسی که از او روایت کرده است یعنی ربیع بن بدر. نگا: ضعیف الترغیب (۱۶۱۲). [۵۵۸] این چنین در الترغیب (۲۸۶/۴) آمده است. [۵۵۹] ضعیف. احمد (۵/ ۴۳۱) در سند آن یک ناشناخته است. آلبانی آن را در ضعیف الترغیب (۱۶۸۳) ضعیف دانسته است.