قصه دو دختر که از طعام روزه گرفتند و به غیبت افطار نمودند
ابوداود، طیالسی، ابن ابی الدنیا در ذم غیبت و بیهقی از انس بن مالک سروایت نمودهاند که گفت: پیامبر صمردم را به یک روز روزه گرفتن امر نمود و گفت: «هیچ یک از شما تا به او اجازه ندادهام افطار نکند»، مردم روزه گرفتند، تا اینکه غروب کردند، آن گاه مردی میآمد و میگفت: ای پیامبر خدا من روزه گرفتم به من اجازه بده تا افطار کنم، و پیامبر صبه او اجازه داد و یک نفر یک نفر آمدند تا اینکه مردی آمد و گفت: ای پیامبر خدا، دو دختر از اهل تو روزه گرفتهاند، و از آمدن نزدت حیا میکنند، برایشان اجازه بده تا افطار کنند. پیامبر صاز وی روی گردانید، باز دوباره نزد پیامبر صآمد، و از وی روی گردانید، باز نزد وی آمد، و او از وی روی گردانید. باز نزد وی آمد و او از وی روی برگردانید وگفت: «آن دو روزه نگرفتهاند، چگونه کسی که امروز را در خوردن گوشت مردم سپری نموده روز گرفته است؟! برو و آنها را امر کن، اگر روزه دار بودهاند، باید هر دوشان استفراغ نمایند، بعد وی به طرف آنها برگشت، و آنان را خبر داد، و هردو استفراغ نمودند، و هر یکی بستهای از خون را استفراغ نمود. باز به طرف پیامبر صبازگشت و او را خبر داد. پیامبر صفرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، اگر آنها در شکمهایشان باقی میماند، حتما هردویشان را آتش میخورد» [۵۵۷]. این را احمد، ابن ابی الدنیا، و بیهقی از روایت مردی که نام برده نشده است از عبید مولای رسول خدا صبه مانند آن روایت نمودهاند، مگر که احمد گفته است: برای یکی از آنها گفت: «استفراغ کن»، و او ریم و خون و زرد آب و گوشت استفراغ نمود، حتی اینکه نصف کاسه را پر ساخت، بعد برای دیگرش گفت: «استفراغ کن» و او نیز ریم و خون و زرد آب و گوشت تازه و غیر آن استفراغ نمود، و کاسه پر شد، بعد از آن فرمود: «این دو از آنچه خداوند برایشان حلال نموده بود روزه گرفتند، و به آنچه خداوند آن را برایشان حرام نموده بود افطار کردند، با یکدیگر نشستند، و شروع به خوردن گوشت مردم نمودند» [۵۵۸]- [۵۵۹].
[۵۵۷] بسیار ضعیف. ابوداوود الطیالسی و ابن ابی الدنیا در «الغیبة» (۵۲-۵۵/۳۱) و الصمت (۱۶/ ۱۷۰) در سند آن یزید بن ابان الرقاشی متروک است. همچنین به مانند او کسی که از او روایت کرده است یعنی ربیع بن بدر. نگا: ضعیف الترغیب (۱۶۱۲). [۵۵۸] این چنین در الترغیب (۲۸۶/۴) آمده است. [۵۵۹] ضعیف. احمد (۵/ ۴۳۱) در سند آن یک ناشناخته است. آلبانی آن را در ضعیف الترغیب (۱۶۸۳) ضعیف دانسته است.