حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

ازدواج جلیبیب س

ازدواج جلیبیب س

احمد از ابوبرزه اسلمی سروایت نموده که: جلیبیب سشخصی بود که نزد زنان می‏رفت، بر آن‏ها می‏گذشت و با آنان بازی می‏نمود، من به همسرم گفتم: جلیبیب را نزد خود داخل نکنید، اگر نزدتان وارد شد، اینطور و آنطور خواهم نمود، می‏گوید: و اگر نزد یکی از انصاری‏ها زن بی‌شوهر می‏بود، تا اینکه نمی‏دانست آیا رسول خدا صبه وی ضرورت و حاجتی دارد یا نه، او را به نکاح نمی‏داد، پیامبر صبه مردی از انصار گفت: «دخترت را به من بده»، می‏گوید: پاسخ داد آری، ای رسول خدا به چشم و این کرامتی است از طرف تو. پیامبر صفرمود: «من او را برای شخص خودم نمی‏خواهم»، پرسید: پس برای کی، ای رسول خدا؟ فرمود: «برای جلیبیب»، انصاری عرض کرد: با مادرش مشورت می‏کنم، بعد وی به همسرش گفت: رسول خدا صدخترت را خواستگاری می‏کند، گفت: آری، به چشم، انصاری افزود: او وی را برای خودش خواستگاری نمی‏کند، بلکه وی را برای جلیبیب خواستگاری می‏نماید، همسرش گفت: برای جلیبیب نه! برای جلیبیب نه، به خدا سوگند، به او دختر نمی‏دهیم! هنگامی که خواست برخیزد، تا نزد پیامبر صبیاید، و او را از گفته مادر دخترش خبر بدهد، دختر گفت: کی مرا از شما خواستگاری نموده است؟ مادرش به او خبر داد، آن دختر گفت: آیا امر رسول خدا صرا بر وی رد می‏کنید! مرا به وی بسپارید، چون او مرا هرگز ضایع نخواهد ساخت، آن گاه پدر وی به‌سوی رسول خدا صبه راه افتاد، و به او خبر داده گفت: تو می‏دانی و آن دختر، و پیامبر صاو را به نکاح جلیبیب درآورد. می‏گوید: بعد رسول خدا صدر یکی از غزواتش بیرون گردید، می‏گوید: هنگامی که خداوند غنیمت [و فتح] را نصیبش نمود، گفت: «آیا کسی را مفقود نموده‏اید؟» گفتند: نخیر، گفت: «من جلیبیب را مفقود نموده‏ام»، گفت: «او را جستجو کنید»، بعد او را در کنار هفت تن [از کافران] دریافتند، که آنان را به قتل رسانیده بود، و بعد خودش را کشته بودند، گفتند: ای رسول خدا، اینجا او در پهلوی هفت تن است، که آن‏ها را به قتل رسانیده و بعد خودش را کشته‏اند، بعد پیامبر صنزدش آمد و گفت: «هفت تن را کشته، و بعد از آن وی را کشته‏اند!! این از من است و من از وی» - دو بار یا سه بار - ، بعد از آن رسول خدا صوی را بر هردو دست خود گذاشت و برای وی قبر کنده شد و تختی جز دست‏های پیامبر صنداشت، بعد او را در قبر گذاشت، و ذکر نکرده که وی را غسل داد، ثابت می‏گوید: و در انصار هیچ زن بی‌شوهری مرغوب‏تر [۱۷۵۳]از وی نبود. و اسحاق بن عبداللَّه بن ابی طلحه برای ثابت گفته است: آیا می‏دانی که رسول خدا صبرای آن دختر چه دعا نمود؟ گفت: «اللَّهُمَّ صُبَّ عَلَيْهَا الْخَيْرَ صبًّا وَلاَ تَجْعَلْ عَيْشَهَا كَدًّا كَدًّا»، ترجمه: «بار خدایا، خیر را بر وی فرو ریز به فرو ریختنی، و زندگی‏اش را مشقت و تکلیف مگردان». می‏گوید: و در انصار هیچ زن بی‏شوهری مرغوب‏تر از وی نبود [۱۷۵۴]. هیثمی (۳۶۸/۹) می‏گوید: این را احمد روایت نموده، و رجال آن رجال صحیح‏اند. و این حدیث در صحیح بودن ذکر خواستگاری و زن دادن آمده است.

[۱۷۵۳] یعنی هر کس می‏خواست با وی ازدواج کند. م. [۱۷۵۴] صحیح. رواه احمد (۴/ ۴۲۲) و مسلم به مانند آن بصورت مختصر (۲۴۷۲) در کتاب فضائل و ابن حبان (۲۲۶۹).