معاشرت عایشه و حفصه با سوده یمانیه
ابویعلی از رزینه ل- کنیز رسول خدا ص- روایت نموده که: سوده یمانی برای زیارت عایشه در حالی آمد که حفصه دختر عمر بنزد وی بود، و سوده در شکل و حالت نیکویی آمد، لباس یمنی بر تن داشت، و همانطور چادری بر سر داشت، و دو نقطه از زعفران و صبر مانند دو فرسه [۱۷۸۴]در گوشه چشمش وجود داشت - علیله [۱۷۸۵]میگوید: من زنان را دریافتم که به آن زینت مینمودند -، آن گاه حفصه به عایشه گفت: ای ام المؤمنین رسول خدا صمیآید، و این در میان ما میدرخشد، ام المؤمنین گفت: ای حفصه از خدا بترس، گفت: زینت وی را برسرش خراب خواهم نمود، سوده گفت: چه میگویید؟ - گوش وی در شنوایی ضعیف بود - حفصه به او گفت: ای سوده اعور [۱۷۸۶]بیرون شده است، گفت: آری، و به شدت ترسید و به جنبیدن و اضطراب پرداخت، و گفت: کجا پنهان شوم؟ حفصه گفت: خود را به خیمه برسان - خیمهای که مربوط آنها بود و از شاخههای درخت خرما درست شده بود و در آن پنهان میشدند - ، آن گاه وی رفت و در آن مخفی گردید، و در آن خیمه آلودگی و بافتههای عنکبوت وجود داشت، بعد رسول خدا صآمد و آنان میخندیدند و از خنده نمیتوانستند حرف بزنند، پرسید: «خنده از چیست؟» سه بار، و آن دو با دستهای خویش بهسوی خیمه اشاره نمودند، پیامبر صرفت و متوجه شد که سوده میلرزد، به او گفت: «ای سوده، تو را چه شده است؟»، پاسخ داد: ای رسول خدا اعور بیرون شده است! فرمود: «بیرون نشده است و بیرون خواهد شد، بیرون نشده است و بیرون خواهد شد» و وی را بیرون نمود، و غبار و بافتههای عنکبوت را از وی میتکانید [۱۷۸۷]. هیثمی (۳۱۶/۴) میگوید: این را ابویعلی و طبرانی روایت نمودهاند، مگر اینکه طبرانی گفته است: آن گاه حفصه به عایشه گفت: رسول خدا صنزد ما وارد میشود، و ما دو تن خراب باشیم و این در میانمان بدرخشد. در این کسانیاند که من نشناختمشان.
[۱۷۸۴] فرسه: زخمی که در گردن بیرون آید. به نقل از لاروس. م. [۱۷۸۵] یکی از راویان. [۱۷۸۶] شاید مراد از اعور دجال باشد. [۱۷۸۷] ضعیف. ابویعلی (۷۱۶۰) و طبرانی در الکبیر (۷۰۶) که در آن چند ناشناخته هستند. نگا: المطالب العالیة (۲۸۱۸) و المجمع (۴/ ۳۱۶).