حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

حسن معاشرت پیامبر صبا یک پیرزن

حسن معاشرت پیامبر صبا یک پیرزن

بیهقی و ابن نجار از عایشه لروایت نموده‏اند که گفت: پیرزنی نزد پیامبر صآمد، پیامبر صبه او گفت: «تو کیستی»، پاسخ داد: جثّامه مزنی، فرمود: «بلکه تو حسانه مزنی هستی [۱۸۱۰]، شما چطورید؟ حالتان چگونه است؟ بعد از ما چطور بودید؟»، پاسخ داد: به خیر، پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا، و وقتی که بیرون رفت گفتم: ای رسول خدا، به این زن پیر اینقدر خوش آمد می‏گویی؟! گفت: «ای عایشه وی در زمان خدیجه نزد ما می‏آمد، و مراعات آشنایی از ایمان است». و نزد بیهقی همچنان از وی روایت است که گفت: پیرزنی نزد پیامبر صمی‏آمد، و او به وی خوش حال می‏گردید و عزتش می‏نمود، گفتم: پدر و مادرم فدایت، تو برای این پیرزن چیزی انجام می‏دهی که برای هیچ کس انجام نمی‏دهی!! گفت: «وی در زمان خدیجه نزدمان می‏آمد، آیا نمی‏دانی که کرم در دوستی از ایمان است» [۱۸۱۱]. این چنین در الکنز (۱۱۵/۷) آمده است. و بخاری [۱۸۱۲]از ابوطفیل سروایت نموده، که گفت: پیامبر صرا در جعرانه دیدم که گوشتی را تقسیم می‏نمود، و من در آن روز بچه‏ای بودم که یک عضو شتر را می‏توانستم ببرم، آن گاه زنی نزدش آمد و پیامبر صچادرش را برای وی پهن نمود، گفتم: این کیست؟ پاسخ داد: مادرش که وی را شیر داده است [۱۸۱۳].

[۱۸۱۰] چثامه» برای مبالغه می‏آید، و پلید و کند خاطر و خواب آلود و بی‌همت را افاده می‏کند، و «حسانه» بسیار نیکوکار را گویند. م. [۱۸۱۱] بخاری در «الادب المفرد» (۱۲۹۵) و آلبانی آن را در «ضعیف الادب» (۲۱۱) ضعیف دانسته است. همچنین ابوداوود (۵۱۴۴) و حاکم (۳/ ۶۱۸). [۱۸۱۲] الأدب (ص۱۸۸). [۱۸۱۳] طبرانی در «الصغیر» (۱/ ۸۳) و خطیب (۶/ ۲۱۱) نگا: مجمع الزوائد (۵/ ۹۶) که آن را به طبرانی در الاوسط ارجاع داده است. بزار می‌گوید: رجال آن رجال صحیح‌اند به جز عبدالله بن زید بن اسلم که ابوحاتم او را ثقه دانسته و ابن معین و دیگران ضعیفش دانسته‌اند.