حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

پیامبر صو منع نمودن خالد از اذیت اهل بدر و منع نمودن مردم از اذیت خالد

پیامبر صو منع نمودن خالد از اذیت اهل بدر و منع نمودن مردم از اذیت خالد

طبرانی از عبداللَّه بن ابی اوفی سروایت نموده، که گفت: عبدالرحمن بن عوف از خالدبن ولید ببه رسول خدا صشکایت نمود. پیامبر صفرمود: «ای خالد هیچ مردی را از اهل بدر اذیت مکن، اگر به مانند کوه احد طلا انفاق کنی عمل وی را نمی‏توانی انجام دهی»، گفت: آنان به من ناسزا می‏گویند و من به آنان پاسخ می‏دهم. فرمود: «خالد را اذیت مکنید، چون وی شمشیری از شمشیرهای خداست که خداوند وی را بر کفار برآورده است» [۳۱۳].

و نزد ابن عساکر از حسن روایت است که گفت: در میان عبدالرحمن بن عوف و خالدبن ولید بمجادله‏ای واقع شد، خالد گفت: ای ابن عوف از اینکه یک روز یا دو روز از من سبقت جسته‏ای بر من فخر مکن، این خبر به پیامبر صرسید، فرمود: «اصحابم را برایم بگذارید، سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، اگر یکی از شما به مانند کوه احد طلا انفاق نماید نیمه مُدّ آنان را نمی‏یابد». بعد از آن در میان عبدالرحمن و زبیر چنین واقع شد، آن گاه خالد گفت: ای نبی خدا، مرا از عبدالرحمن نهی نمودی، و زبیر وی را دشنام می‏دهد، فرمود: «آنان اهل بدراند و به یکدیگر مستحق تراند» [۳۱۴]. و نزد بزار از ابوهریره سروایت است که گفت: در میان خالد بن ولید و عبدالرحمن بن عوف بچیزهای که در میان مردم می‏باشد واقع شد، رسول خدا صگفت: «اصحابم را برایم بگذارید، چون یکی از شما اگر به مانند کوه احد طلا انفاق کند به مد یکی از ایشان نمی‏رسد و نه به نصفش» [۳۱۵]- [۳۱۶].

[۳۱۳] هیثمی (۳۴۹/۹) می‏گوید: این را طبرانی در الصغیر والکبیر به اختصار، و بزار به مانند آن روایت نموده‏اند، و رجال طبرانی ثقه‏اند. و ابن عساکر و ابویعلی همچنان این را، چنانکه در الکنز (۱۳۸/۷) آمده، روایت کرده‏اند، و ابن عبدالبر در الاستیعاب (۴۰۹/۱) از عبداللَّه بن ابی اوفی سمثل این را روایت نموده است. [۳۱۴] این چنین در الکنز (۱۳۸/۷) آمده است. و احمد این را از انس سبه مانند آن به اختصار روایت کرده است. هیثمی (۱۵/۱۰) می‏گوید: رجال آن رجال صحیح‌اند. [۳۱۵] هیثمی (۱۵/۱۰) می‏گوید: رجال آن، رجال صحیح‌اند، غیرعاصم بن ابی نجود که ثقه دانسته شده. [۳۱۶] صحیح. احمد (۱۳/ ۱۱، ۵۴) از حدیث انس. نگا: صحیح الجامع (۳۳۸۶).