حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

آنچه میان عمر و دخترش حفصه بدرباره لباس و طعام اتفاق افتاد

آنچه میان عمر و دخترش حفصه بدرباره لباس و طعام اتفاق افتاد

ابونعیم [۲۷۷]از سعدبن ابی وقاص سروایت نموده، که گفت: حفصه دختر عمر به عمربگفت: ای امیرالمؤمنین اگر لباسی را که از این لباست نرم‏تر باشد بپوشی و طعامی را که از این طعامت بهتر باشد بخوری بهتر است، چون خداوند در رزق وسعت آورده، و خیر را افزون نموده است! گفت: من با تو نزد نفس خودت دعوا می‏کنم [۲۷۸]، آیا آن سختی و شدت را که پیامبر خدا صاز زندگی می‏دید به یاد نداری، آن گاه به دنبال هم حوادث را برای او ذکر می‏کرد تا اینکه حفصه را به گریه آورد، و به او گفت: اگرچه تو آن را گفتی، به خدا سوگند، اگر بتوانم با آنان [۲۷۹]در همان زندگی شدیدشان سهیم می‏گردم، تا باشد با آنان زندگی سعادتمندانه‏شان را درک نمایم [۲۸۰].

[۲۷۷] الحلیه (۴۸/۱). [۲۷۸] یعنی در دعوای خویش قضاوت را به نفس خودت می‏گذارم. م. [۲۷۹] رسول خدا صو ابوبکر س. م. [۲۸۰] این را ابن سعد (۱۹۹/۳) از مصعب بن سعد به مانند آن روایت نموده است. و روایت‏های طولانی و مجمل در این باره در زهد و پارسایی عمر سگذشت.