سوار شدن عمر سدر پشت سر پسرى بر خر
دینوری از حسن روایت نموده، که گفت: عمربن خطاب سدر روز گرمی، در حالی که چادر خود را بر سر خود گذاشته بود بیرون آمد، و پسری بر یک خر از پهلوی وی عبور نمود، عمر گفت: ای پسر مرا با خود سوار کن، پسر از خر پایین جست و گفت: ای امیرالمومنین سوار شو، گفت نه، تو سوار شو، و من در عقبت سوار میشوم، میخواهی مرا به آن مکان نرم سوار کنی و خودت بر جای خشن سوار شوی، بعد در عقب پسر سوار شد، و در حالی داخل مدینه شد، که عمر سدر عقبش بود، و مردم به طرفش نگاه مینمودند [۱۲۳۱].
[۱۲۳۱] این چنین در المنتخب (۴۱۷/۴) آمده است.