پایین آمدن کنانى از صندلى طلا جهت پیروى و بهجا آوردن امر پیامبر ص
ابونعیم از کنَانی فرستاده عمر ببهسوی هِرَقْل، که به او جَثّامه بن مُسَاحِق بن ربیع بن قیس کنانی گفته میشد، روایت نموده، که گفت: نشستم و ندانستم که زیر پایم چیست، بعد متوجه شدم که زیر پایم صندلی طلا است! هنگامی آن را دیدم پایین آمدم، وی خندید و به من گفت: چرا از چیزی که ما تو را به آن اعزاز نمودیم پایین آمدی؟ گفتم: من از رسول خدا صشنیدم که از چنین چیزی منع میکرد [۲۲۶].
[۲۲۶] این چنین در الکنز (۱۵/۷) آمده است. و ابن منده این را به مانند آن، چنانکه در الإصابه (۲۲۷/۱) آمده، روایت نموده است.