حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

صبر پیامبر صبر مرگ فرزند یکى از دخترانش

صبر پیامبر صبر مرگ فرزند یکى از دخترانش

طیالسی، احمد، ابوداود، ترمذی، ابن ماجه، ابوعوانه و ابن حبان از اسامه بن زید سروایت نموده‏اند که گفت: نزد پیامبر صبودیم، که یکی از دخترانش کسی را نزد وی فرستاد، و او را طلب می‏نمود، به او خبر میداد که طفلی از وی در حال مرگ است، پیامبر صبه همان کس گفت: «به طرف وی برگرد، و به او خبر بده، که خداوند آنچه را می‏گیرد مال اوست و آنچه را می‏دهد نیز از آن اوست، و هر چیز نزد وی دارای یک وقت معین است، وی را امر کن تا صبر کند، و ثواب آن رااز خدا بخواهد». فرستاده برگشت و گفت: وی سوگند داد، که باید نزدش بیایی، آن گاه پیامبر صبرخاست، و سعدبن عباده، معاذبن جبل، ابی بن کعب و زیدبن ثابت شو مردان دیگری با او برخاستند، من نیز با ایشان حرکت کردم، طفل به‌سوی پیامبر خدا صحرکت داده شد، که نفسش حرکت می‏نمود و می‏جنبید، گویی که در مشکی باشد، چشم‏های پیامبر صاشک زد، و سعد به او گفت: ای پیامبر خدا، این چیست؟ گفت: «این رحمتی است که خداوند آن را در قلب‏های بندگان خود قرار داده است، و خداوند بندگان با رحم را رحم می‏کند» [۱۳۵۱]. این چنین در الکنز (۱۱۸/۸) آمده است.

[۱۳۵۱] بخاری (۱۲۸۴) مسلم (۹۲۳) ابوداوود (۳۱۲۵) ابن ماجه (۱۵۸۸) احمد (۵/ ۲۰۴).