قصه پیامبر صبا بعضى اصحابش
طبرانی از سلمان سروایت نموده، که گفت: مردی نزد پیامبر خدا صآمد و گفت «السلام عليك يا رسول الله»، فرمود: «وعليك السلام ورحـمه الله وبركاته». بعد از آن دیگری آمد و گفت: «السلام علیك یا رسول الله ورحـمه الله»، پاسخ داد: «السلام عليك ورحـمه الله وبركاته». بعد از وی مرد دیگری آمد و گفت «السلام عليك يا رسول الله ورحـمه الله وبركاته» «سلامتی باد بر تو ای رسول خدا، و رحمت خدا باد بر تو و برکتهایش»، پیامبر خدا صبه او گفت: «وعلیك» «و بر تو»، آن مرد گفت: ای پیامبر خدا، فلان و فلان نزدت آمدند، و برای آنها بهتر از من تحیت گفتی، رسول خدا صفرمود: «تو هیچ چیزی را باقی نگذاشتی» [۸۴۱]، خداوند ﻷگفته است:
﴿وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٖ فَحَيُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ﴾[النساء: ۸۶].
ترجمه: «و وقتی تحیت داده شوید به سلامی، شما به بهتر از آن سلام بدهید، یا همان کلمه را باز گردانید».
و من همان تحیت را به تو بازگردانیدم» [۸۴۲].
[۸۴۱] یعنی آن دو تن چیزی از سلام را ناقص گذاشتند ومن در جواب خود برای سلام آنها آن را تکمیل نمودم، ولی تو که کاملاً آن را گفتی، همینقدر کافی است که گفتم: بر تو نیز همان باشد که بر من نثار نمودی. م. [۸۴۲] صحیح. ابونعیم در حلیه (۱۱۲۶) بخاری در ادب المفرد (۹۸۲) آلبانی آن را در صحیح الادب (۷۵۳) صحیح دانسته است.