حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

سخن ابن عمر براى ابن زبیر و ابن صفوان درباره امتناعش از بیعت با ابن زبیر ش

سخن ابن عمر براى ابن زبیر و ابن صفوان درباره امتناعش از بیعت با ابن زبیر ش

از ابوالعالیه [۴۴۹]براء روایت است که: عبداللَّه بن زبیر و عبداللَّه بن صفوان شروزی در حجر نشسته بودند، و ابن عمر بکه در خانه طواف می‏نمود از پهلوی‌شان عبور کرد. آن گاه یکی از آنان به دیگری گفت: آیا وی را می‏بینی، چه کسی بهتر از وی باقی مانده است؟ بعد از آن برای مردی گفت: وقتی که طوافش را تمام نمود فرایش خوان. هنگامی که طوافش را تمام نمود و دو رکعت نماز گزارد، فرستاده آن دو نزدش آمد و گفت: عبداللَّه بن زبیر و عبداللَّه بن صفوان تو را فرا می‏خوانند. وی نزد آن دو آمد و عبداللَّه بن صفوان گفت: ای ابوعبدالرحمن، چه تو را باز می‏دارد که با امیرالمؤمنین بیعت کنی؟ - یعنی با ابن زبیر - ، چون اهل مکه، مدینه، یمن، اهل عراق و اکثر اهل شام با وی بیعت نموده‏اند. گفت: به خدا سوگند با شما، در حالی که شمشیرهای‌تان را بر شانه‏های‏تان آویخته‏اید، و خون‏های مسلمانان از دست‏های‌تان می‏چکد بیعت نمی‏کنم.

[۴۴۹] بیهقی (۱۹۲/۸).