قصههاى ابن عمر بدر پیگرى آثار پیامبر ص
احمد از ابن سیرین روایت نموده، که گفت: من با ابن عمر بدر عرفات بودم، هنگامی که وی رفت من نیز با او رفتم و نزد امام آمد و با وی نماز ظهر و عصر را به جای آورد، بعد از آن ایستاد، من و همراهانم نیز توقف نمودیم، تا اینکه امام حرکت کرد. و ما نیز با وی حرکت کردیم تا اینکه به تنگه مأزمین رسید [۲۹۵]، و شتر خود را خوابانید و ما نیز شترهای خویش را خوابانیدیم، فکر مینمودیم که وی نماز میخواند. غلامش که شتر وی را محکم میگرفت گفت: وی نماز نمیخواند، وی به یاد آورد که هنگامی پیامبر صبه این مکان رسید قضای حاجت نمود، وی دوست دارد که او نیز در این مکان قضای حاجت نماید [۲۹۶].
و بزار به اسنادی که در آن باکی نیست [۲۹۷]از ابن عمر بروایت نموده که: روی بهسوی درختی میان مکه و مدینه میآمد و زیر آن استراحت میکرد و میگفت: پیامبرصاین چنین مینمودند [۲۹۸]- [۲۹۹].
و ابن عساکر از نافع روایت نموده که: ابن عمر بآثار رسول خدا صرا پیگیری مینمود، و در هر جایی که نماز خوانده بود نماز میخواند. حتی که پیامبر صزیر درختی رفته بود، و ابن عمر بهمیشه زیر آن درخت میرفت و در پایش آب میریخت تا خشک نگردد [۳۰۰]- [۳۰۱].
و احمد و بزار به اسناد جید از مجاهد روایت نمودهاند که گفت: در سفری با ابن عمر ببودیم، وی بر مکانی عبور نمود، و از آن منحرف شد، بعد پرسیده شد که این کار را چرا نمودی؟ گفت، پیامبر خدا صرا دیدم که اینطور نمود و من نیز چنان نمودم [۳۰۲]. این چنین در الترغیب (۴۶/۱) آمده است.
و نزد ابونعیم در الحلیه (۳۱۰/۱) از نافع از ابن عمر بروایت است که: وی در طریق مکه بود و زمام سواری خود را گرفته [اینسو و آنسو] میگردانید و میگفت: شاید قدم به جای قدم بخورد - یعنی [قدم مرکب خودش به جای] قدم مرکب پیامبر ص-. و نزد ابونعیم همچنان از نافع روایت است که گفت: اگر به ابن عمر بدر وقت پیگیری اثر پیامبر صمیدیدی، میگفتی: این دیوانه است! این را حاکم (۵۶۱/۳) به مانند آن از نافع روایت نموده است. و نزد ابن سعد (۱۰۷/۴) از عایشه لروایت است که گفت: آثار و پیگردهای پیامبر صرا چنان که ابن عمر پیگیری مینمود هیچ کسی پیگیری نمیکرد. و نزد ابونعیم (۳۱۰/۱) از عاصم احول از کسی که به وی حدیث بیان نموده، روایت است که گفت: اگر ابن عمر برا کسی در پیگیری آثار پیامبر صمیدید گمان میکرد که وی را آفتی رسیده است. و از اسلم روایت است که گفت: اگر شتری بچهاش را در زمین بیابانی گم مینمود، در پیگیری اثر آن نسبت به ابن عمر در پیگیری اثر عمربن خطاب بجدیتر و تلاش کنندهتر نمیبود.
و عبدالرزاق از عبدالرحمن به امیه بن عبداللَّه روایت نموده که: وی به این عمر بگفت: نماز خوف و نماز اقامت را در قرآن مییابیم، ولی نماز مسافر را نمییابیم؟ ابن عمر پاسخ داد: خداوند نبی اش را در حالی مبعوث نمود که ما خشکترین مردم بودیم، بنابراین چنان عمل میکنیم که رسول خدا صعمل نمود [۳۰۳]. و نزد ابن جریر از امیه بن عبداللَّه بن خالدبن اسید روایت است که: وی به عبداللَّه بن عمر بگفت: ما در کتاب خداوند ﻷقصر نماز خوف را مییابیم و قصر نماز سفر را نمییابیم؟ عبداللَّه پاسخ داد: ما نبی مان صرا دریافتیم که عملی را انجام میداد و بدان عمل مینماییم.
نزد وی همچنان از وارد بن ابی عاصم روایت است که: وی با ابن عمر بدر منی روبرو شد و او را از نماز در سفر پرسید، وی گفت: دو رکعت، پرسید: در حالی که ما اینجا در منی هستیم چه فکر میکنی؟ آن گاه وی را دلتنگی فرا گرفت و گفت: وای بر تو! آیا از رسول خدا صشنیدهای؟ گفتم: آری، و به وی ایمان آوردهام! فرمود: رسول خدا صوقتی که بیرون میشد، دو رکعت نماز میگزارد، اگر خواسته باشی بخوان یا بگذار.
و نزد وی همچنان از ابومُنِیب جُرَشِی روایت است که گفت: به ابن عمر بگفته شد: قول خداوند چنین است:
﴿وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ﴾[النساء: ۱۰۱].
ترجمه: «و وقتی که در زمین سفر کردید بر شما گناهی نیست...».
و حالا در امن هستیم و نمیترسیم آیا نماز را قصر بخوانیم؟ فرمود: پیامبر خدا صبرای شما الگوی نیکی است [۳۰۴].
ابن خزیمه در صحیح خود و بیهقی از زیدبن اسلم روایت نمودهاند که گفت: ابن عمر برا دیدم که دکمههای خود را باز نموده نماز میگزارد، سببش را از وی پرسیدم، فرمود: رسول خدا صرا دیدم که چنین مینمود [۳۰۵]- [۳۰۶].
[۲۹۵] تنگاییست در بین مزدلفه و عرفات. [۲۹۶] در الترغیب (۴۷/۱) میگوید: این را احمد روایت نموده، و از راویان آن در صحیح [بخاری] روایت نقل شده و به آنها اعتماد کرده شده است. [۲۹۷] و اسناد لابأس به. م. [۲۹۸] این چنین در الترغیب (۴۶/۱) آمده است. و هیثمی (۱۷۵/۱) میگوید: رجال آن موثق هستند. [۲۹۹] صحیح. احمد (۲/ ۱۳۱) آلبانی آن را در صحیح الترغیب (۴۸) صحیح دانسته است. [۳۰۰] این چنین در کنزالعمال (۵۹/۷) آمده است. [۳۰۱] حسن. بزار (۱/ ۸۱/ ۱۲۹) در آ« محمد بن عباد الهنائی است که صدوق است و بقیه رجال آن رجال شیخین هستند. آلبانی آن را در صحیح الترغیب (۴۷) حسن دانسته است. [۳۰۲] صحیح. ابن عساکر در مختصر تاریخ دمشق (۱۳/ ۱۵۹). [۳۰۳] عبدالرزاق در مصنف خود (۴۲۷۶). [۳۰۴] این چنین در الکنز (۲۴۰/۴) آمده است. [۳۰۵] این چنین در الترغیب (۴۶/۱) آمده است. [۳۰۶] ضعیف. ابن خزیمه و ابویعلی (۱۰/ ۱۴) آلبانی آن را در ضعیف الترغیب (۳۴) ضعیف دانسته است.