مریض شدن ابوبکر و بلال در ابتداى قدومشان به مدینه
و بخاری (۸۴۴/۲) از عایشه لروایت نموده، که وی گفت: هنگامی که پیامبر خدا صوارد مدینه شد، ابوبکر و بلال برا تب شدید فرا گرفت، میگوید: پس من نزد آنها رفتم، گفتم: ای پدرم چه حال داری؟ و ای بلال چه حال داری؟ میافزاید: و ابوبکر سرا وقتی تب میگرفت، میگفت:
كل امرىء مُصَبِّح فى أهله
والـموتُ أدنى من شِراك نعله
ترجمه: «هر شخص در اهلش صباح الخیر گفته میشود و مرگ برایش از بند نعلش هم نزدیکتر است».
و چون از بلال تب دور میشد میگفت:
ألا ليت شِعْرى هل أبيتَن ليلةً
بوادٍ و حولى إذخرُ و جليلُ
وهل أرِدَنْ يوماً مياه مَجَنَّة
وهل يَبْدُوَنْ لي شامةٌ و طفيلُ
ترجمه: «ای کاش میدانستم که آیا [دیگر هم] شبی را در درهای سپری مینمایم، که در اطرافم اذخر و جلیل باشد، و آیا روزی هم بر آبهای مجنه وارد میشوم، و آیا [بار دیگری هم] شامه و طفیل برایم ظاهر میشوند».
عایشه لمیگوید: آنگاه نزد پیامبر خدا صآمدم و خبرش دادم، گفت: «بار خدایا، مدینه را برای ما چون مکه یا بیشتر از آن محبوب بگردان، بار خدایا، و آن را صحیح بگردان، و در مدّ [۹۵۳]و صاع آن برای ما برکت انداز، و تب آن را به جحفه انتقال بده» [۹۵۴].
[۹۵۳] مدّ وزنی است مساوی چهارم حصه صاع یعنی چهار مد یک صاع میشود. [۹۵۴] بخاری (۵۶۷۷) مسلم (۴۸۰) احمد (۸۹) مالک (۸۹۱).