حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

مریض شدن ابوبکر و بلال در ابتداى قدوم‌شان به مدینه

مریض شدن ابوبکر و بلال در ابتداى قدوم‌شان به مدینه

و بخاری (۸۴۴/۲) از عایشه لروایت نموده، که وی گفت: هنگامی که پیامبر خدا صوارد مدینه شد، ابوبکر و بلال برا تب شدید فرا گرفت، می‏گوید: پس من نزد آن‏ها رفتم، گفتم: ای پدرم چه حال داری؟ و ای بلال چه حال داری؟ می‏افزاید: و ابوبکر سرا وقتی تب می‏گرفت، می‏گفت:

كل امرى‏ء مُصَبِّح فى أهله
والـموتُ أدنى من شِراك نعله

ترجمه: «هر شخص در اهلش صباح الخیر گفته می‏شود و مرگ برایش از بند نعلش هم نزدیک‏تر است».

و چون از بلال تب دور می‌شد می‏گفت:

ألا ليت شِعْرى هل أبيتَن ليلةً
بوادٍ و حولى إذخرُ و جليلُ
وهل أرِدَنْ يوماً مياه مَجَنَّة
وهل يَبْدُوَنْ لي شامةٌ و طفيلُ

ترجمه: «ای کاش می‏دانستم که آیا [دیگر هم] شبی را در دره‏ای سپری می‏نمایم، که در اطرافم اذخر و جلیل باشد، و آیا روزی هم بر آبهای مجنه وارد می‏شوم، و آیا [بار دیگری هم] شامه و طفیل برایم ظاهر می‏شوند».

عایشه لمی‏گوید: آنگاه نزد پیامبر خدا صآمدم و خبرش دادم، گفت: «بار خدایا، مدینه را برای ما چون مکه یا بیشتر از آن محبوب بگردان، بار خدایا، و آن را صحیح بگردان، و در مدّ [۹۵۳]و صاع آن برای ما برکت انداز، و تب آن را به جحفه انتقال بده» [۹۵۴].

[۹۵۳] مدّ وزنی است مساوی چهارم حصه صاع یعنی چهار مد یک صاع می‏شود. [۹۵۴] بخاری (۵۶۷۷) مسلم (۴۸۰) احمد (۸۹) مالک (۸۹۱).