حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

حدیث ابن عباس بدر این باره

حدیث ابن عباس بدر این باره

طبرانی از ابن عباس بروایت نموده که: بیماری پیامبر صشدید شد، و در حالی که نزدش عایشه و حفصه بحضور داشتند، علی سداخل شد، هنگامی که پیامبر صوی را دید سر خود را بلند نمود و گفت: «به من نزدیک شو، به من نزدیک شو»، و به وی تکیه نمود، و تا هنگام وفات همین طور نزد او بود. و وقتی که در گذشت علی سبرخاست و در را بست. سپس عباس سبا بنی عبدالمطلب آمدند و بر در ایستادند، و علی سشروع نمود می‏گفت: پدرم فدایت، در زندگی پاکیزه و خوشبو بودی، و در مرگ نیز پاکیزه و خوشبو هستی!! و بوی خوش و گوارایی بلند و پخش شد، که مانند آن را نبوییده بودند!! عباس سگفت: خاموش باش، و مثل زن گریه [۱۴۸]مکن، به صاحب خود متوجه شوید. علی گفت: فضل بن عباس را به نزد من بیاورید، انصارگفتند: شما را به خدا سوگند می‏دهیم که سهم ما را نسبت به پیامبر خدا صفراموش نکنید؟ بنابراین مردی از آنان را، که به او اوس ابن خولی [۱۴۹]گفته می‏شد، و در یک دست خود کوزه‏ای را حمل می‏نمود نیز داخل نمودند. آن گاه صدایی را در خانه شنیدند که: پیامبر خدا صرا برهنه نکنید، و او را چنان که در پیراهن خود است بشویید. بعد علی ساو را غسل داد، وی دست خود را زیر پیراهن داخل می‏نمود و فضل لباس وی را بلند نموده محکم می‏گرفت و انصاری آب را انتقال می‏داد، و بر همان دست علی سکه زیر پیراهن پیامبر صداخل می‏کرد پارچه‏ای قرار داشت [۱۵۰]- [۱۵۱].

[۱۴۸] در نص «خنین» آمده، آن نوع از گریه است که صدا از بینى برآید، و از گریه به آواز بلند پایین‏تر است. ۱-۰۷) به نقل از البطقات والإصابه. و در المجمع هیثمی، حول آمده است. [۱۴۹] هیثمی (۳۶/۹) می‏گوید: در این روایت یزیدبن ابی زیاد آمده، که وی در ضمن ضعفش حسن الحدیث می‏باشد، و بقیه رجال آن ثقه‏اند. ابن ماجه بعض این را روایت نموده است. و ابن سعد (۶۳/۲) به معنای این روایت را از عبداللَّه بن حارث روایت کرده است. [۱۵۰] و درنزد ابن سعد آمده: «تا اینکه ما را بشناسد و ما او را بشناسیم». [۱۵۱] ضعیف. طبرانی در الاوسط (۲۹۰۸) در سند آن یزید بن ابی زیاد است که ضعیف است: التقریب (۲/ ۳۶۵).