حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

خوف ثابت بن قیس و بشارت پیامبر صبه وى

خوف ثابت بن قیس و بشارت پیامبر صبه وى

بخاری از انس بن مالک سروایت نموده که: پیامبر صثابت بن قیس را جستجو نمود، مردی گفت: ای رسول خدا، من خبر وی را برایت می‏آورم، بعد نزد وی آمد و او را در خانه‏اش در حالی نشسته یافت که سر خود را فروافکنده بود. گفت: تو را چه شده است؟ ثابت گفت: شر رسیده است! صدای خود را بر صدای پیامبر صبلند نمودم، بنابراین عملم باطل شده، و از اهل آتش گردیده‏ام. آن مرد نزد (پیامبرص) آمد و به او خبر داد، که او اینطور، و اینطور گفت. موسی بن انس می‏گوید: در مرتبه آخر با بشارت بزرگی نزد وی برگشت. پیامبر صگفت: «نزد وی رفته به او بگو: تو از اهل آتش نیستی، بلکه از اهل جنت هستی!» [۲۶۱].

و نزد طبرانی از عطای خراسانی ازدختر ثابت بن قیس بن شماس بروایت است، که گفت: از پدرم شنیدم که می‏گفت: هنگامی که این آیه برای پیامبر خدا صنازل شد:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ[لقمان: ۱۸].

ترجمه: «خداوند هیچ متکبر مغرور را دوست ندارد».

این آیه بر ثابت گران تمام شد، و در را به روی خود بست و شروع به گریستن نمود. به پیامبر خدا صخبر داده شد، آن‏گاه کسی را نزد وی فرستاد، و او را پرسید، و ثابت وی را از آنچه از آیه بر وی گران تمام شده بود خبر داد و گفت: من مردی هستم که زیبایی و جمال را دوست می‏دارم، و قومم را رهبری می‏کنم، پیامبر صفرمود: «تو از آنان نیستی، بلکه به خیر زندگی می‏کنی، و به خیر وفات می‏نمایی، و خداوند تو را به جنت داخل می‏کند». می‏گوید: و هنگامی که خداوند این آیه را برای پیامبر خود نازل نمود:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَكُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِيِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ[الحجرات: ۲].

ترجمه: «ای کسانی که ایمان آورده‏اید صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او سخن بلند مگویید».

عین عمل را تکرار نمود. و این عمل وی برای پیامبر صخبر داده شد، و او کسی را نزد وی فرستاد، و ثابت آنچه را که برای او گران تمام شده بود خبر داد، و آن اینکه وی انسان بلند صدایی است، و می‏ترسد از کسانی باشد که عملش باطل گردیده است. پیامبر صفرمود: «بلکه زندگی ستودنی می‏کنی، و به شهادت می‏رسی، و خداوند تو را داخل جنت می‏کند» [۲۶۲]، و حدیث را متذکر شده [۲۶۳].

و از محمدبن ثابت انصاری روایت است که: ثابت بن قیس سگفت: ای رسول خدا، ترسیدم، که هلاک شده باشم، پیامبر خدا صگفت: «چرا؟» پاسخ داد: خداوند ما را از این منع نموده است، که دوست داشته باشیم به کاری که نکرده‏ایم ستوده شویم، و من چنانم که ستوده شدن را دوست می‏دارم، و ما را از خودبینی و تکبر منع نموده است، و من زیبایی را دوست می‏دارم، و ما را از بلند نمودن صدا بالاتر از صدایت نهی فرموده است، و من صدایم بلند است. پیامبر خدا صفرمود: «ای ثابت آیا راضی نمی‏شوی، که زندگی ستودنی داشته باشی، و به شهادت برسی و داخل جنت شوی؟» گفت: آری، ای پیامبر خدا، می‏گوید: او به خوبی زندگی نمود، و در روز [جنگ علیه]مسیلمه کذّاب به شهادت رسید. حاکم می‏گوید: به شرط بخاری و مسلم صحیح است، ولی آنان این را به این سیاق روایت ننموده‏اند، و ذهبی با او موافقت نموده است.

[۲۶۱] بخاری (۳۶۱۳). [۲۶۲] ضعیف. طبرانی (۲/ ۷۰). [۲۶۳] هیثمی (۳۲۲/۹) می‏گوید: دختر ثابت به قیس را نشناختم، و بقیه رجال وی رجال صحیح‌اند. ظاهر این است که، دختر ثابت بن قیس صحابی است، چون وی گفته است: از پدرم شنیدم. و حاکم (۲۳۵/۳) این را از عطا از دختر ثابت بن قیس به مانند آن به اختصار روایت نموده است.