قصه على سبا پیامبر صدر حالى که به فقر مبتلا شده بود
ابن عساکر از ابن عباس بروایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صبا فقر و تنگدستی مواجه شد، و این خبر به علی سرسید، وی برای پیدا نمودن عملی که چارهای برای نیازمندی پیامبر صنماید بیرون رفت. آن گاه به باغ یهودیی وارد شد، و برای او هفده سطل آب کشید، و هر سطل در بدل یک خرما، و یهودی وی را درگرفتن خرمایش اختیاری داد، و او هفده خرمای عجوه [۴۳]را گرفت و آنها را نزد پیامبر صآورد، پیامبر صفرمود: «ای ابوالحسن اینها را از کجا به دست آوردی؟» گفت: ای نبی خدا من از تنگدستیای که عاید حالتان شده بود خبر شدم، بنابراین برای پیدا نمودن کاری که ازآن برایتان طعامی به دست بیاورم بیرون رفتم. فرمود: «دوستی خدا و رسول او تو را به این واداشت؟» پاسخ داد: آری، ای نبی خدا. پیامبر صفرمود: «هر بندهای که خدا و پیامبرش را دوست داشته باشد، فقر مثل سرعت سیل به طرف وی شتاب میکند، و هرکس که خدا و رسول او را دوست دارد، باید وقایهای [۴۴]در مقابل سختی و مشکلات آماده سازد، اینقدر کافیست» [۴۵]- [۴۶].
[۴۳] نوعی از خرماهای مدینه است. [۴۴] در حدیث «تجفاف» استعمال شده، که به معنای وقایه یا برگستوان میباشد، و برگستوان روپوش و زره مخصوصی است که در قدیم الزمان در هنگام جنگ آن را برتن میکردند و یا روی اسب میانداختند. م. [۴۵] این چنین در کنزالعمال (۳۲۱/۳) آمده، و گفته است: در این حَنَش آمده است. [۴۶] بسیار ضعیف. در سند آن حنش که همان حسین بن قبیس رحبی واسطی است وجود دارد که متروک است: التقریب (۱/ ۱۷۸).