پیامبر صو عزت نمودن عمویش عباس س
ابن عساکر از ام المؤمنین عایشه لروایت نموده، که گفت: پیامبر صبا یاران خود نشسته بود، و در پهلویش ابوبکر و عمر بقرار داشتند، در این وقت عباس ستشریف آورد، ابوبکر سبرای او جای گشود، و او در میان پیامبر صو ابوبکر سنشست، آن گاه پیامبر صبه ابوبکر سگفت: «همانا فضیلت اهل فضل را، اهل فضل میداند». بعد از آن عباس به پیامبر صرو کرد و باوی صحبت نمود، و پیامبر صصدای خود را خیلی پایین نمود، ابوبکر به عمر بگفت: برای پیامبر خدا صعلتی پیش آمده که قلبم را مشغول ساخت، و عباس ستا آن وقت نزد پیامبر صبود، که از کار خود فارغ گردید و برگشت. آن گاه ابوبکر گفت: ای رسول خدا در آن ساعت برایت علتی پدیدآمد؟ گفت: «نخیر». ابوبکر افزود: من تو را دیدم که صدای خود را خیلی پایین نمودی. گفت: «جبرئیل مرا امر نمود که وقتی عباس آمد صدای خود را پایین آورم، چنانکه شما را امر نمود تا صداهایتان را نزد من پایین آورید» [۶۵۱]. این چنین در الکنز (۶۸/۷) آمده است.
و نزد طبرانی [۶۵۲]از ابن عباس بروایت است که گفت: ابوبکر سنزد پیامبر صجای نشستنی داشت، که از آن جز برای عباس سبر نمیخاست، و آن عمل رسول خدا صرا خوشنود میساخت، روزی عباس تشریف آورد، و ابوبکر سجای خود را به وی داد، و پیامبر خدا صبه او گفت: «چرا [از جایت بلند شدی]» گفت: ای پیامبر خدا، عمویت میآید، آنگاه رسول خدا صبه طرف عباس نگاه کرد، و در حالی که تبسمی بر لب داشت روی خود را به ابوبکر سگردانید و گفت: «عباس در حالی میآید که لباس سفید بر تن دارد، ولی پسرانش پس از وی سیاه خواهند پوشید، و دوازده تن از آنها به پادشاهی میرسند». هنگامی که عباس آمد، گفت: ای رسول خدا، برای ابوبکر [چیزی] گفتی؟ گفت: «جز خیر چیزی نگفتم؟». گفت: راست گفتی، پدر و مادرم فدایت، تو جز خیر نمیگویی. فرمود: گفتم: عمویم عباس در حالی میآید که لباس سفید بر تن دارد، ولی پسرانش پس از وی سیاه خواهند پوشید، و دوازده تن از آنها به پادشاهی میرسند». هیثمی (۲۷۰/۹) میگوید: این را طبرانی در الأوسط و الکبیر به اختصار روایت نموده، و در سند آن گروهی است، که من ایشان را نشناختم. و این را ابن عساکر از ابن عباس به اختصار، چنان که در منتخب الکنز (۲۱۱/۵) آمده، روایت نموده، و گفته است: در سند وی کسی را ندیدم که دربارهاش چیزی گفته شده باشد.
[۶۵۱] موضوع. ابن عساکر (۷/ ۲۴۲) طبرانر در الکبیر (۱۹/ ۱۷۰- ۱۷۱) و قضاعی در مسند خود (۱۱۶۴) خطیب در تاریخ بغداد. نگا: اللآلی المصنوعة (۱/ ۱۸۸) و تذکرة الموضوعات (۱۶۴) و ضعیف الجامع (۲۰۶۸) و الضعیفة (۳۲۲۷) سخاوی میگوید: با این وجود معنای آن صحیح است. [۶۵۲]. ضعیف. طبرانی (۱۰/ ۳۴۶) در سند آن چند ناشناخته وجود دارد: المجمع (۹/ ۲۰۷).