صبر یک زن انصارى بر مرض صرع [۱۴۰۱]
بزار از ابن عباس بروایت نموده، که گفت: پیامبر صدر مکه بود، زن انصاریی نزدش آمد و گفت: ای پیامبر خدا، این خبیث [۱۴۰۲]بر من غلبه نموده است، پیامبر صبه او گفت: «اگر تو بر همین حالتی که در آن قرار داری صبر کنی، روز قیامت در حالی میآیی که بر تو گناه و حسابی نیست»، گفت: سوگند به ذاتی که تو را به حق مبعوث نموده، من تا ملاقات خداوند صبر میکنم. و گفت: من از این خبیث میترسم که مرا برهنه سازد، آنگاه پیامبر صبرای او دعا نمود، و وقتی که از آمدن آن خبیث میترسید، به پردههای کعبه میآمد، و خود را به آن آویزان مینمود، و به آن میگفت: دور شو به خواری و حقارت، و آن خبیث از وی میرفت. و نزد احمد از عطاء سروایت است که گفت: ابن عباس ببه من گفت: آیا زنی ازاهل جنت را به تو نشان ندهم؟ گفتم: بلی، [نشان بده]گفت: این سیاه، نزد پیامبر خدا صآمد و گفت: من به مرض صرع گرفتار میشوم، و خود را برهنه میسازم، دربارهام به خداوند دعا کن، فرمود: «اگر خواسته باشی صبر کن و برایت جنت است، و اگر خواسته باشی خداوند را دعا میکنم تاتو را عافیت بدهد»، گفت: نه، بلکه صبر میکنم، به خداوند برای او دعا کن تا خود را برهنه نسازم، و از من دور نشود [۱۴۰۳]. میگوید: آن گاه پیامبر صبرای او دعا نمود [۱۴۰۴]. این چنین این را بخاری و مسلم روایت نمودهاند، و بعد بخاری به نقل از عطاء گفته است: وی همین زن را کهام زفر لاست و زن دراز و سیاهی بود در پرده کعبه دید [۱۴۰۵].
[۱۴۰۱] صرع یا Epilepsie، بیمارى عصبى است که غالباً با حالت اختلاج و تشنج و احساس درد و خفگى و سستى در اعضاى بدن شروع مىشود، و مریض ناگهان بر زمین میافتد و دندانها را به هم فشار مىدهد و چهرهاش کبود و گاهى بدنش مانند چوب مىشود، و این حالت چند دقیقه طول مىکشد، سپس شروع به تنفس مىکند، و انقباضاتى در عضلات چهرهاش پیدا مىشود و آن گاه با حالت ضعف و سستى به خواب مىرود، این بیمارى به علتهاى مختلف از جمله عارضه مغزى بروز مىکند، و قابل معالجه است. به نقل از فرهنگ عمید. م. [۱۴۰۲] خبیث: همان شیطانی است که در آن داخل میشد. [۱۴۰۳] این لفظ «و از من دور نشود» در بخاری نیامده است. [۱۴۰۴] بخاری (۵۶۵۲) مسلم (۲۵۷۶) احمد (۱/ ۳۴۶، ۳۴۷). [۱۴۰۵] این چنین در البدایه (۱۶۰/۶) آمده است.