گریه ابن عباس و عباده بن صامت ش
ابونعیم [۱۵۵۵]از عبداللَّه بن ابی ملیکه روایت نموده، که گفت: ابن عباس برا از مکه تا مدینه همراهی نمودم، وی وقتی فرود میآمد بخشی از شب را قیام مینمود [۱۵۵۶]، میگوید: ایوب ازوی پرسید که قرائتش چگونه بود؟ گفت: وی خواند:
﴿وَجَآءَتۡ سَكۡرَةُ ٱلۡمَوۡتِ بِٱلۡحَقِّۖ ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ ١٩﴾[ق: ۱۹].
ترجمه: «سرانجام سکرات مرگ فرارسید، این همان چیزی است که از آن میگریختی و کناره میگرفتی».
و این را به ترتیل میخواند، و صدای سینهاش توأم با گریه افزون میشد. و نزد وی همچنان [۱۵۵۷]از ابورجاء سروایت است که گفت: این جای ابن عباس - مجرای اشکش - چون بند کفش کهنه بود. و ابونعیم [۱۵۵۸]از عثمان بن ابی سوده روایت نموده، که گفت: عباده بن صامت سرا بر این دیوار - دیوار مسجد که مشرف بر وادی جهنم است - دیدم که سینه خود را بر آن گذاشته و گریه مینمود، گفتم: ای ابوولید چه تو را میگریاند؟ گفت: این همان مکانی است که پیامبر خدا صبه ما خبر داد که جهنم را در آن دیده است.
[۱۵۵۵] النسا:۴۱). [۱۵۵۶] الحلیه (۳۲۷/۱). [۱۵۵۷] ق:۱۹). [۱۵۵۸] ۳۲۹/۱.