حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

گریه نمودن ام سلمه ل

گریه نمودن ام سلمه ل

واقدی از ام سلمه لروایت نموده، که گفت: در حالی که ما جمع بودیم وگریه می‏نمودیم و خواب نرفته بودیم، و پیامبر خدا صدر خانه‏های مان بود، و با مشاهده وی بر تخت، خود را تسلی می‏دادیم، که ناگهان صدای کلنگ‏ها را شنیدیم، ام سلمه می‏گوید: آن گاه فریاد کشیدیم، و اهل مسجد نیز فریاد برآوردند، و مدینه به یک صدا لرزید، و بلال برای نماز فجر اذان داد، هنگامی که پیامبر صرا ذکر کرد [۱۶۴]به آواز بلند گریست، و این عمل به غم و اندوه ما افزود، و مردم برای داخل شدن نزد قبر وی تلاش نمودند، ولی درب به روی‌شان بسته شد. آه، چه مصیبتی بود! و هر مصیبتی که بعد از آن به ما رسیده است، با به یاد آوردن مصیبت از دست دادن پیامبر صبرای مان ناچیز شده است!! [۱۶۵]- [۱۶۶].

[۱۶۴] یعنی وقتی که «اشهد ان محمدا رسول الله» گفت. م. [۱۶۵] این چنین در البدایه (۲۷۱/۵) آمده، و ابن سعد (۱۲۱/۴) این را به اختصار روایت نموده است. [۱۶۶] بسیار ضعیف. در سند آن واقعی متهم به دروغ است.