حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

اجازه خواستن پسر عبداللَّه بن ابى در کشتن پدرش

اجازه خواستن پسر عبداللَّه بن ابى در کشتن پدرش

بزار از ابوهریره سروایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صروزی از نزد عبداللَّه بن ابی [۶]در حالی عبور نمود، که در سایه قلعه‏ای نشسته بود، ابی گفت: ابن ابی کبشه بر ما غبار راه را ریخت. آن گاه پسرش عبداللَّه بن عبداللَّه سگفت: ای پیامبر خدا صسوگند به ذاتی که به تو عزت داده است، اگر خواسته باشی سرش را برایت می‏آورم؟ گفت: «نه، ولی با پدرت نیکی کن، و صحبتش را نیکو دار!!» [۷]. هیثمی [۸]می‏گوید: این را بزار روایت نموده، و رجال آن ثقه‏اند. و نزد طبرانی از عبداللَّه بن عبداللَّه روایت است که او از پیامبر خدا صاجازه قتل پدرش را خواست، ولی پیامبر خدا صفرمود: «پدرت را نکش».

و نزد ابن اسحاق از عاصم بن عمر بن قتاده روایت است که: عبداللَّه بن عبداللَّه بن ابی بن سلول سنزد پیامبر خدا صآمدوگفت: ای پیامبر خدا، من خبر شدم که می‏خواهی عبداللَّه بن ابی را نظر به چیزهایی که از وی به تو رسیده است، به قتل رسانی. اگر این کار را انجام می‏دهی، به من دستور بده تا سرش را برایت بیاورم. به خدا سوگند، خزرج می‏داند که در آن کسی به پدرش نیکوتر از من نمی‏باشد، و اگر به خاطر کشتن وی غیر از من کسی را دستور بدهی و او را به قتل برساند، در آن صورت من از این می‏ترسم که نفسم مرا به این اجازه ندهد که به قاتل عبداللَّه بن ابی و رفت و آمد او در میان مردم نظاره کنم، و به این لحاظ او را بکشم، و در این صورت مؤمنی را در بدل کافری کشته باشم، و داخل آتش شوم. پیامبر خدا صفرمود: «بلکه بر وی رحم و مهربانی می‏نماییم و تا وقتی که با ما باقی است حسن صحبتش را نیز مراعات می‏کنیم» [۹]- [۱۰].

و طبرانی از اسامه بن زید بروایت نموده، که گفت: هنگامی که پیامبر خدا صاز بنی مصطلق بازگشت، پسر عبداللَّه بن ابی سبرخاست و شمشیر را بر پدرش از نیام برآورده گفت: به خدا سوگند، تا آن وقت این را در نیام نمی‏اندازم، که بگویی: محمد عزتمند، و من ذلیل هستم! گفت: وای بر تو، محمد عزتمند و من ذلیل هستم. این خبر به پیامبر خدا صرسید و خوشش آمد، و از وی به خاطر آن تشکر نمود [۱۱]- [۱۲].

[۶] این همان عبداللَّه ابن ابی ابن سلول منافق مشهور است. م. [۷] صحیح. بزار (۲۷۰۸) نگا: المجمع (۹/ ۳۱۸). [۸] هیثمی (۳۱۸/۹). [۹] این چنین در البدایه (۱۵۸/۴) آمده است. [۱۰] مرسل. ابن اسحاق در سیره ابن هشام (۳/ ۱۱۸) طبری در تفسیر (۲۸/ ۷۶) بیهقی در الدلائل (۴/ ۲۲) که اسناد آن تا عاصم صحیح است. [۱۱] هیثمی (۳۱۸/۹) می‏گوید: در این حدیث محمدبن حسن بن زباله آمده و ضعیف می‏باشد. و ابن شاهین به اسناد حسن از عروه روایت نموده، که گفت: حنظله بن ابی عامر و عبداللَّه بن عبداللَّه بن ابی بن سلول بدر کشتن پدران‌شان از پیامبر خدا صاجازه خواستند، ولی پیامبر صآنها را از این عمل منع نمود. این چنین در الإصابه (۳۶۱/۱) آمده است. [۱۲] ضعیف. چنانکه هیثمی (۹/ ۳۱۸) گفته است.