بردبارى پیامبر صدر مقابل یهودیى که وى را جادو نموده بود
احمد از زیدبن ارقم سروایت نموده، که گفت: مردی از یهود پیامبر صرا جادو نمود، وی روزهایی را به این سبب مریض به سر برد، میگوید: آن گاه جبرئیل ÷نزدش آمد و گفت: مردی از یهود تو را جادو نموده است، و گرهی را برایت در چاه فلان و فلان بسته است، کسی را بهسوی آن بفرست تا آن را برایت بیاورد. پیامبر خدا صعلی (رضی اللَّه تعالی عنه) را فرستاد، و او آن را بیرون کشید و نزد پیامبر صآورد و آن را باز نمود، میگوید: بعد پیامبر خدا صبرخاست، و گویی از ریسمانی رها شد، و پیامبر صآن را برای آن یهودی متذکر نشد، و نه هم آن یهودی آن را در روی پیامبر صتا درگذشت وی دید [۱۱۴۴]: این را نسائی هم روایت نموده است.
و نزد بخاری از عایشه سروایت است که گفت: پیامبر خدا صجادو شده بود، حتی میدید که نزد زنها میآید و در صورتی که نزدشان نمیآمد - سفیان [۱۱۴۵]میگوید: وقتی اینطور باشد، این از شدیدترین انواع جادو است - وی صگفت: «ای عایشه آیا دانستی که خداوند در آنچه از وی فتوا خواسته بودم به من فتوا داد، دو مرد نزدم آمدند، یکی از آنها نزد سرم و دیگری نزد پاهایم نشستند، آن کس که نزد سرم بود، به دیگری گفت: این مرد را چه شده است؟ گفت: جادو شده است، پرسید: کی وی را جادو نموده است؟ گفت: لبیدبن اعصم - مردی از بنی زریق که هم پیمان یهود و منافق بود - ، گفت: در چه؟ پاسخ داد: در شانه، و موی فروریخته بر اثر شانه، پرسید، در کجا؟ گفت: در لای شکوفه و میوه نورس خرما البته مذکر آن، و در زیر تخت سنگی [۱۱۴۶]در چاه ذروان» [۱۱۴۷]. میگوید: آن گاه به آن چاه آمد و آن را بیرون کشید و گفت: این همان چاهی است که به من نشان داده شد، و گویی آبش مخلوط با حنا است، و درختان خرمایش سرهای شیطانها. میگوید: آن را بیرون آورد، گفتم چرا آن را آشکار نساختی؟ گفت: «خداوند مرا شفا بخشید، و خوب نمیبینم بر یکی از مردم شر را برانگیزم» [۱۱۴۸]، این را مسلم و احمد نیز روایت نمودهاند. و نزد احمد همچنان از عایشه لروایت است که گفت: پیامبر صشش ماه درنگ نمود و میپنداشت که میآید ولی نمیآمد، سپس دو ملک نزدش آمدند... و حدیث رامتذکر شده است [۱۱۴۹].
[۱۱۴۴] صحیح. احمد (۴/ ۳۶۷) نسائی (۷/ ۱۱۲). [۱۱۴۵] یکی از راویان. [۱۱۴۶] تحته سنگی که آن را بعد از حفر چاه درپایان آن میگذارند تا به شکل بارز و برجسته در آنجا باشد، که اگر خواستند چاه را پاک کننده بر آن بنشیند. و گفته شده: تخته سنگی است که بر سر چاه میباشد تا آبکش بر روی آن بایستد. [۱۱۴۷] چاهی از بنی زریق در مدینه. [۱۱۴۸] بخاری (۵۷۶۶) مسلم (۲۱۸۹) احمد (۶/ ۵۷). [۱۱۴۹] این چنین در تفسیر ابن کثیر (۵۷۴/۴) آمده است.